چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران
چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

بهمن ۱۰، ۱۳۹۰

متن انتخابی

این خائن معروف،تصورِزیادی نکندکه می تواندپس ازسالهاخیانت ودجالی گری،دوران بازنشستگی خودرادرآسایش وآرامش بگذراند.فرخ نگهدارخائن پیشاپیش محاکمه وحکم اعدام یاترورانقلابی اینمزدوربی شرم وحیاسرانجام ودرنهایت به اجرادرخواهدآمد
توسط ماچریکهای مسلح فدائی خلق
__________________________
نظر کمیته مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)
در باره بازنشستگی سیاسی آقای فرخ نگهدار و محاکمه او

آنچه که تا کنون مسلم است، این است که فرخ نگهدار نه به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تعلق داشت و نه به آرمان و آماج آن معتقد بود. او خاستگاه بورژوایی داشت و هیچوقت به طبقه خود پشت نکرد. فرخ نگهدار پیرو افکار و عقاید بورژوایی بود که با تقلب و نوعی کودتای سازمانیافته بدرون جنبش فدایی راه یافت و با تقلب به رهبری آن رسید. او همراه با تیم مطالعاتی گروه
زنده یاد بیژن جزنی دستگیر و در سال ۴۹ با نوشتن توبه نامه در زندان، مورد عفو ملوکانه قرار می گیرد و آزاد می گردد

بهمن ۰۹، ۱۳۹۰

جانهای شیفته

جانهای شیفته
چریکهای فدائی خلق چگونه زندگی ومبارزه می کنند
نوشته رفیق خانم پروانه-هامبورگ-آلمان

_______________________________________

درسرزمینی که مردم آن مرده پرست ومُرده های متحرک شوند،عشق بذرهای نورسیده،نه ماندگار،که دربیابان برهوت نادانی وناآگاهی،درمحیط جهل وخرافات و عقب ماندگی ،به جنون کشیده می شود،پولادین اراده هائی می خواهدکه سرنوشت چنین ملّتی راتغییروشجاعانه زندگی کنندوچنین شجاعتی دروجودهرزن ومردایرانی یافت نمی شودبرای تغییرچنین جامعه نفرین شده،بایدبه دنبال قهرمانان آن سرزمین گشت ویافتن آنان کاریست سخت ودشوار.

پروانه -هامبورگ-آلمان
_________________________
قسمت اول-چراوچگونه ازایران فرارکردیم


سال ۱۳۷۳چون میلیونهادخترجوان ایرانی درآزمون سراسری دانشگاه دررشته حقوق وعلوم سیاسی قبول ووارددانشگاه تهران شدم دقیقأدوماه پس ازشروع کلاسهادرمباحث تدریسی بویژه درارتباط بارشته تحصیلی،پرسشهاوسئوالات فراوانی رابایدازاستادکلاس پرسیده ومتقابلأمی بایستی پاسخهائی منطقی ودرخوراززبان استادمی شنیدیم که مهمترین سئوال من ومینا(همکلاسی ام)ازاستاداین بود:
چراهیچگونه حزب سیاسی دیگرباایدئولوژیهای مختلف ودیدگاههای متفاوت درجامعه ماوجودنداردیااجازه فعالیت به آنان داده نمی شود
که ای کاش زبانم لال می شدوچنین سئوالی رااز(استاد)نمی کردم.فکرکردم که لابدکسی که به عنوان استادسیاسی دردانشگاه مهم یک کشور،مشغول درس دادن وآموزش یک نسل درچهارچوب مسائل سیاسی ست،حتماًمغزومُخ پُری داردکه به چنین پُست ومقامی،رسیده یااین وظیفه مهم به اومحول شده است،نگوازشانس بدمن وهمکلاسیهای دیگر،به جای مغزومُخ انسانی وبشری درکلّه (استاددانشگاه)،پِهِن وگُه وتفاله وجودداردکه فردای آنروزمارابه حراست دانشگاه خواسته،نامه تعلیق ازتحصیل تااطلاع ثانوی،ودوروزبعدمعرفی خودبه دادستانی(متعلق به وزارت اطلاعات)رادریافت کردیم
پدرومادرزحمتکش من باهزاران ستم وبدبختی که درزندگی خوددیده وکشیده وخوشحال ازآن بودندکه تنهادخترشان دردانشگاه قبول شده (وتحصیلکرده)این اجتماع خواهدشد،بادیدن برگه معرفی به دادستانی،آن مقدارآسایش وآرامش موجوددرخانه،به جهنمی واقعی مبدل شد.من که تاآن موقع زیرسایه وپروبال پدرومادرم،هرگزچهره خشن وبی ترحم شکست درزندگی ،وخطرات ویرانگراجتماعی رانه دیده ونه تجربه کرده بودم درسن نوزده سالگی چون کودکی بی دفاع به دامن مادرزحمتکش ام پناه بردم.باتوضیحات پدرم به شبح وحشتناک مرگ بیشترفکرمی کردم تابه آن زندگی مُرده ای که ادامه می دادم واین اولین تجربه من اززندگی بود.آغازفرارازمرگ وپذیرش آوارگی ودوری ازخانواده.
درنامه دادستانی نوشته بودکه تایک هفته دیگربایدخودرابه دادگاه انقلاب درخیابان......برای جوابگوئی به بعضی سئوالات،معرفی کنیم.پدرم که فردی پخته وکارکشته وباتجربیاتی فراوان اززندگی خودداشت به جای توجه به نامه دادگاه،بساط سفروفرارازکشوررابرایم مهیاوآن نامه رابه عنوان یک(مدرک)و(سند)معتبر،درچمدان سفر،جاسازی،ودوروزبعدبه همراه مینابه طرف مرزبازرگان حرکت کردیم چراکه وضعیت میناهم نه تنهادست کمی ازمن نداشت بلکه بدلیل آنکه یکی فامیلهای آنان به جرم کمونیست درسال ۶۷اعدام شده بودخطرمرگ اورابیشترتهدیدمیکردتامن.درمرزبازرگان باکمک یکی ازدوستان پدرم بدون هیچ مشکلی ازمرزردشده وبه خاک ترکیه رسیدیم .سپس خودرابه شهرآنکاراوطبق پرس وجوازتعدادی ایرانی،خودرا به دفترسازمان ملل معرفی و(کِیس پناهندگی)راارائه دادیم وهمراه کِیس،برگه معرفی به دادستانی.

_________________________________

ترکیه-آغازراه جهنم برای پناهندگان
فرارازیک سیستم خطرناک سیاسی،اجتماعی،یاجان سالم بردن ازچنگ یک حکومت باقوانین عقب مانده ومتحجرانه مربوطه اش،ورسیدن به مکانی امن وبی خطر،اگربرای ایرانیها،یک پیروزی وموفقیت به شمارمی رودتقبل مرگ تدریجی،پذیرش احمقانه یک زندگی بی سروته وبی هدف،زندگی دربین هزاران ایرانی که به عنوان پناهنده وپناهجو،آنهم ایرانیانی بااهداف وعقایددینی ومذهبی وسیاسی،که بااحمقانه ترین رفتارهاومضحکترین اخلاقهاوبی شرمانه ترین کردارها،به زندگی تحت عنوان(زندگی پناهندگی)،ادامه،وچون موجوداتی بی خاصیت وبی ارزش،تنهااکسیژن هوارابه هدرداده وتن به هرذلت وخواری می دهند،براستی اسمش راچه بایدگذاشت؟.
بااتمام مراحل (کیس)،من ومیناهم به میان این جماعتِ بی هدف وبی انگیزه شده وبامقدارپولی که همراه داشتیم خانه ای کوچک وتقریباًمناسب رادرنزدیکی دفترسازمان ملل،منطقه آتاکوله،اجاره کردیم ودرانتظارجواب دفترسازمان ملل که طبق گفته وکیل پرونده بین سه تاشش ماه طول می کشیدومابه عنوان اینکه دختران جوان وتنهاهستیم می توانیم درشهرآنکارابمانیم.مادراسرع وقت این خبررابه خانواده هایمان درتهران اطلاع دادیم.درآپارتمان ماوهمسایگی مان بایک خانم ایرانی به نام میتراکه چهل وپنج سال سن ومدت سه سالی بودکه درترکیه زندگی ودرانتظاراعزام به کشورکانادابسرمی برد.میتراخانم باصحبتهاوگفتگوهای خود،مارابازندگی جدیدوواژه هائی جدیدترآشناکرد.وضعیت ایرانیان پناهنده-دیپورت-راندوو-کیسِ سیاسی-شورای پناهندگان ایرانی-نمایندگان سازمانهای سیاسی-میت(پلیس مخفی ترکیه)-امنیت مدورلوقو-افندی پاترون-پناهندگان دیپورتی فراری ومخفی شده که مخفیانه به زندگی خوددرترکیه ادامه می دهند-پ ک ک-بیرلشمیش دِولَتلَرِ(سازمان ملل)ووو.....که باشنیدن هرکلمه وواژه ای که اززبان میتراخانم بیرون می آمدمن ومینابیشتردرفکرواندیشه های خودفرومی رفتیم.جالبترین وشنیدنی ترین واژه برای مازندگی مخفیانه ای بودکه ایرانیان پناهنده،دچارآن شده بودندمیترادراین باره گفت:خیلی ازایرانیهامخصوصاآنهائی که کِیسهای سیاسیِ سازمانهای مربوطه شان راداده انددولت ترکیه اکثرآنان راردکرده وحکم خروج ازترکیه رامی دهدیعنی این افرادپس ازدریافت حکم اخراج تادوهفته وقت دارندخودشان ازترکیه خارج شونددرغیراین صورت پلیس بادستبندآنهاراتحویل ماموران حکومتی درسرمرزهامی دهدکه افرادخیلی کمی موفق شده اندخودشان راازاین مخمصه نجات بدهندشماهم به جای منتظرماندن برای قبولی بهتره به فکراین روزهاهم باشین،پرسیدم مگه اون سازمانهای سیاسی به افرادخودشون کمک نمی کنند؟گفت:کی؟سازمانها....تاحالاکه هیچ غلطی نکرده اندبماندخیلی هاشون حتی افرادخودشون راهم می فروشن.اینجایک شورائی هست به اسم شورای پناهندگان ایرانی که اعضای آن خودشون رونمایندگان سازمانهاواقلیتهای مذهبی معرفی می کنند....پرسیدم:نماینده کدوم سازمانهاواقلیتهای مذهبی؟....گفت:سلطنت طلبان-مجاهدین خلق-مسیحیان-زردشتیها-بهائی هاوسازمان فدائی......بله....هرچه بیشترمی پرسیدیم تعجب مان بیشتروبه بی اطلاعی مان،بدترمی خندیدیم.پرسیدم:...خوب پس این به اصطلاح،شوراچرا کمکی به همون پناهندگان دیپورتی تاحالانکرده که اینهامجبورنشن مخفیانه زندگی کنن....؟...باصراحت لهجه گفت:...شوراکشک خودش راهم نمی تونه بساوه...چه برسه به کمک به پناهندگان مخفی شده....پرسیدم چطورمگه:...گفت:اون بالاطبقه سوم دوتاایرانی هستند....دوتاازدوستان اونهایک سال قبل حکم دیپورتی شون اومد....بابدبختی ازدست پلیس فرارکردن کیس شون هم سیاسی بوده ولی مثل اینکه سازمانشون هیچ کمکی بهشون نکرد...این دوتاهم الان سه ماهه ازایران اومدن ودنبال دوستاشون میگردن

شنیدن چنین داستانهاودیدن وآشناشدن باایرانیهای پناهنده درآنکاراتایک ماه بعدادامه وماتازه بابسیاری ازحقایق آشنامی شدیم وتلاش برای یادگیری زبان ترکی....مرحبا۰۰۰۰ناسیلسین.....مولتجی-ایش-گَل-گید-سویله....ای گونلر-هادی ای ولاه....گروشوروز.....ای....کوتو

برای من که حقیقتاًهیچ تجربه ای درامرزندگی انفرادی خارج ازخانواده ام نداشتم زندگی دریک کشورخارجی،همراه باترس ووحشت ازافتادن هرنوع حادثه ویااتفاق ناخواسته شروع وباترس ادامه یافت طی دوماه ازورودمان به ترکیه باتعدادی ازخانواده های ایرانی آشناوبه همین صورت باشورای پناهندگان واعضای آن وهمچنین بااسامی گروههاوسازمانهای سیاسی،آشناوکسب اطلاعات می کردیم امابرای من چیزی که مهمترازاینهابوددوایرانی بودکه درطبقه سوم ساختمان زندگی می کردندوعلاقه شدیدبه سرنوشت دوستانشان که به اصطلاح پس ازدیپورت،به زندگی مخفیانه آنهم درکشورترکیه ادامه می دادندکنجکاوی وحس تشنگی دانستن درموردآن ایرانیان درمغزوروحم آنقدرشدیدشده بودکه بدون آنکه به میناچیزی بگویم همیشه به فکرآن روزی می افتادم که اگرپرونده وکیس پناهندگی ماباجواب ردّی به مابرگرددوحکم(دیپورت)رادریافت کنیم چکاربایدبکنیم،بخودم می گفتم آیاجرات خودکُشی راداری؟....نه ندارم....فقط بلدم مثل ترسوهاگریه کنم ....التماس کنم....شیون وناله سربدهم....بلدی فرارکنی؟....نه حتی نمی دانی فراریعنی چه؟تازه پدرم مراازکشورفراری دادوالاالان معلوم نبودچه بلائی برسرم آمده بود؟....به خودم می گفتم:....اصلاًاززندگی یازندگی های دیگرودیگران چه می دونی؟....جواب خودم رامی دادم:....هیچی ....هیچی نمی دونی....فقط می دانی که چه جوری بااون زبان سرخ ات،سرسبزت رابه بادبدی...پس زندگی رایادبگیر.....خوب یادمیگیریم....بااینگونه تفکرات یک شب،آنچنان بغض وغصه،گلویم راگرفته بودکه مثل مادرمرده هازدم زیرگریه وتامی توانستم گریه کردم واشک ریختم تااینکه میناومیتراخانم به اصطلاح به دادم رسیدند:....من گریه کنان به میناگفتم:....مینا...اگه ماراهم دیپورت کنن چه بلائی سرمون میاد....خونوادمون چی می شه؟.....میتراخانم که متوجه ناراحتیهای من شدگفت:دخترم....اصلاًناراحت این چیزهانباش....هنوزکه جوابی نیومده.....اگرهم جوابِ ردی گرفتین....بلاخره یک راهی پیدامی شه هیچی نباشه افرادی هستندکه کمک کنن....فقط اینوقبول کن که درمحیط پناهندگی برای کسی حلواوشیرینی پخش نمی کنن....بایدخودتوبه این وضع عادت بدی....والابدبخت می شی
شایداگرمیتراخانم نبودتابه حال هزارباربدبخت شده بودیم،وجودمیتراخانم به من ومینانیرووانرژی تازه وجدیدی برای زندگی درکشوری غریب وبدورازخانواده می دادوهرروزتجربه ای بیشتردرزندگی،تجربه مبارزه باهرنوع شکست وناموفقیت درزندگی
__________________________________

سه ماه ازورودمان به آنکاراگذشت یک روزبرای دریافت جواب به دفتر(یو-اِن)سازمان ملل رفتیم وباوکیل پرونده تقاضای (راندوو)وخواستارجواب پرونده شدیم وکیل باگفتن اینکه هنوزجوابتان نیامده وبایدتاسه ماه دیگرصبرکنید.
درجلوی دفتر-یو-اِن-بیش ازچهل تاپنجاه نفرایرانی،حضورداشتندکه همگی(چون گلّه ای سرگردان)هرکدام به دنبال جوابی برای پرونده هایشان ....نه نه....راحت بگویم همه نگران ازنتیجه سرنوشت شان که افسارش رابدست این مکان داده بودند....ناگهان یکی باگفتن:...تخم جن های حرامزاده....واقعاًایناخرن...سکوت جمعیت رابرهم زد...هنوزازاین حادثه چیزی نگذشته بودکه ناگهان اوضاع ساختمان -یو-اِن-بهم خوردهمه کارمندان باشتاب ازدروپله ساختمان واردمحوطه بیرون شدند....همه ازیکدیگرمی پرسیدند:...چی شده....یکی ازکارمندان دفترکه مترجم فارسی به ترکی بود:....باصدای بلندگفت:....همه ازجلوی ساختمان دوربشین....یکی تلفن زده گفته توی دفتربمب ساعتی کارگذاشته....وجمع ایرانیان آنجابازهم چون(گلّه ای رمیده)درعرض چندثانیه محوطه راخالی کردند....من ومیناهم پس ازترک محوطه برای خریدواردسوپرمارکت وسپس به طرف آپارتمان راه افتادیم هنگامی که به آپارتمان رسیدیم آن دومردایرانی ازجلویمان سبزشدندوبازبان ترکی تعارف کردندکه بفرمائیدوسپس بعدازماواردآپارتمان شدندهنگام رفتن ازپله هاناگهان هردوباصدای بلندشروع به خندیدن کردند....به میناگفتم:...مارودارن مسخره می کنن...؟:میناگفت:...نمی دونم...؟شاید:...آنقدرعصانی شده بودم که باسرعت پله هاراطی کردم وخودم رابه آن دومردایرانی رساندم ودادزدم:...های آقا....:هردومردبلافاصله به من نگاه کردن.یکی ازآنان گفت:...بفرمائین....:گفتم:...ببخشیدمگه قیافه ماخنده داره...؟...خیلی مضحک به نظرمی رسیم....؟:هردوباتعجب به هم نگاه کردن همان مردگفت:..ببخشیدخانم من اصلاً متوجه منظورتون نشدم...؟:...گفتم:...نه ...قیافه ماخنده داره....؟...گفت:...نه خانم ...چطورمگه....؟:گفتم:پس چراکِروکِرخندیدین....؟....گفت:...ببخشیدرفیق خانم...ماابدأبرای کسی اینجانمی خندیم برای چیزه دیگه ای میخندیم...حتمأاشتباهی متوجه شدین....هیچکی اینجامنظورمانبود...:
من به جای ادامه بحث باآنهافکروذهنم به جای دیگری مشغول شد:برای اولین باردرزندگی ام یک مردایرانی مرا(رفیق خانم)خطاب کرد:عصبانیتم چنان بالاگرفت که گفتم:...من رفیق شمانیستم مرتیکه بی تربیت...بی شعور....بروباخواهرت اینجوری حرف بزن....:میناهم آمدتاببیندچه خبرشده....:گفت:...چی شده...؟گفتم:هیچی....ماهاروباخواهرش اشتباه گرفته....:مردباشنیدن این حرف گفت:...ببخشیدخانم محترم....شماکلأمنظورمنوبدمتوجه شدین...بدفهمیدین...توی این جروبحثهاهمسایه تُرکِ آن مردهم دررابازکردتاببیندجه خبراست؟...مردادامه دادباورکنین...قسم میخورم منظورِمااصلأشماهانبودین...؟مینادستم راگرفت وگفت:...بیابریم حتماًاشتباهی شده...توی خانه میناازمن پرسید:...مگه چی گفت که عصبانی شدی؟...گفتم:...مرتیکه بی شعور..فکر.کرده من دوست دخترشم...به من میگه رفیق خانم...انگارمعشوقه شم.....میناباشنیدن این حرف دودستی زدتوسرخودش وگفت:....ای وای....آخه دختره دیوونه...چرااینجوری باهاشون برخوردکردی....؟گفتم:...پس چه جوری برخوردمی کردم....عشوه ونازمی اومدم...نازشومی کشیدم....؟...گفت:...آخه منظورش ازرفیق خانم اصلأاون چیزی که توفکرکردی نبود...تواصلأهمه چیزواشتباهی فهمیدی....؟میناهم حرف مردراتکرارکرد.همه چیزرواشتباهی فهمیدی....؟

_________________________

امروزوقتی آقایان......(منظوررفیق پروانه رفقاجاویدومهران هستندکه آن زمان درآنکارابسرمی بردند-پژواگ)...رادرآلمان می بینم خودم هم خنده ام می گیردمخصوصأوقتی آقا...(جاوید)رارفیق مرتیکه صدامیکنم وبیشترمی خندم ازخنده های آنان درآن راه پله های آپارتمان وعلت آن خنده هاکه بعدهامتوجه شدم.علتی که برای خود،داستانی به درازای یک زندگی دارد.زندگی یک چریک فدائی خلق که آینده وسرنوشت مارابه بهترین شکل ممکن رقم زد

__________________________

شب داستان وماجرای آنروزرابه میتراخانم شرح دادم میتراهم ازکارمن خنده اش گرفت وگفت:...خودتوبرای این چیزهاناراحت نکن بعدأخودت می فهمی یعنی چی....؟.پس ازاین ماجرا،چندباردیگرباآن دوتاایرانی،روبروشدم امابدون هیچ حرف وکلامی،چون دودشمن ازکنارهم ردشدیم.
درباره پرونده وکِیس هایمان،بعدازسه ماه تازه دغدغه هاودلهره هاونگرانیهابرای من ومیناشروع شد.هردوهفته یک بار(یادگرفته بودیم که به بهانه های مختلف)سعی میکردیم باوکیلهایمان در-یو-اِن تماس یاملاقات کنیم ونتیجه پرونده راجویاشویم ومتقابلأجواب همان بود:....بایدانتظارمی کشیدیم
درایران ودرخانواده هایمان ،طی چهارماه گذشته،مامورین دادگاه هم به منزل مینارفته بودندوهم به منزل ما.به هردوخانواده حکم فرارماودستگیری راداده بودندپدران ومادران ماهم گفته بودندکه:خودشان چهارماه هست که هیچ اطلاعی ازماندارندکه بمانداسم وعکس مارابه عنوان گمشدگان به پلیس منطقه....اطلاع داده اند.
..یک بارمینابادخترعموی خود.....تماس گرفت.دخترعمویش گفت که:...هربلائی سرتون اومد...اومد...فقط ایران برنگردین...پرونده....رادوباره روکردن....ایران برگردین نه فقط تو...و....هم تودردسرمی افتند
بااین خبرهانگرانیهای مابیشتروبیشترمی شدودلتنگیهای بیشتربرای دیدن خانواده هایمان.وضعیت ماندن درآنکاراتادوماه بعدبه همان شکل یکنواخت وکِسِل کننده گذشت.طی این مدت افرادزیادی حکم عدم قبولی وتعدادی هم حکم دیپورت رادریافت کردندبااتفاق افتادن هرحادثه ای اینچنینی،من بیشترنگران تر،امابه پوچی وهرزگرائی اماکن ومحلهائی چون .یو-اِن-ودفترهای به اصطلاح دفاع ازحقوق بشرودفاع ازحق وحقوق پناهندگان پی می بردم.مخصوصأبه مکان احمقانه ای به نام شورای پناهندگان ایرانی.


 
تحقیق-شناخت-آگاهی- کسب تجربه سیاسی
 
برای مدت دوماه همه توجه خودرامعطوف این مکان وافرادی که مثلأمسئولین آن بودندوازهمه مهمتربه شناختن سازمانهاواحزاب سیاسی ونقش آنان درپروسه پناهندگی وتاثیرپذیری آنان برروی خصلتهای فردی پناهندگان کرده وبه صرف آنکه علاقه وافربه علوم سیاسی واجتماعی داشتم،شهرآنکارابامجموعه پناهندگانش می توانست کمک بزرگی درراستای این(تحقیق وپژوهش)برای من باشدبویژه شناختن افرادواشخاصی که دراین میان نقش داشته ،درمیان پناهندگان مثلأمشهورومعروف بوده،وخودراافرادسیاسی یا(فعال سیاسی)این گروه،سازمان یاحزب معرفی کرده،ودربلبشوبازاراجتماعی،به نام جامعه پناهندگان ایرانی،برای اهدافی مشخص،دست وپامی زنند،
اهداف-ازارضای خواسته هاوشهوتهای انسانی مردانه(فعلأبخوانیدحیوانیِ مردانه)تاکسب امتیازات اجتماعی به سبکی مافیائی تا اهداف سیاسی که مخلوطی ازاین دوهدف-به اضافه پوچگرائی وبی هویتی خاص بامنبعی پرازفسادوحقه بازی وشارلاتانیسم خاص سیاسی که سرکردگان گروههاونیروهای سیاسی به طرزی فجیع ووحشتناک،به درون این جامعه سرگردان،تزریق می کنند
دراین لجنزارومرداب اجتماعی،نمی توان ونبایدآن فردیایک شخص راکه نمایندگی یک قشراجتماعی،سیاسی،فرهنگی،دینی یامذهبی رابرعهده گرفته موردشماتت وحمله های فیزیکی یاروحی وروانی وحتی نبایدترورشخصیتی کردچراکه آن شخص،به سبکی احمقانه وابلهانه آلوده سیستم غلط وفاسدی شده است که از(بالا)براوتزریق می شودوآن فرددراین میان بازیچه وعروسک کوکی ومسخره ای بیش نیست ومجمعی به نام شورای پناهندگان،خوشبختانه مملوازاینگونه افراداست

آقای.....نماینده سلطنت طلبان:(حذف نام توسط بخش انتشاراتی)
 
خصوصیات اخلاقی این فردهرانسانی رابه یادهمان شعبان بی مخ-یالاتهاوبزن بهادرهای کاباره ای زمان شاه می اندازدازعلم ودانش سیاسی،اجتماعی کاملأتهی وخالی،ودراداره کردن لمپنیسم مخصوص،یکه تازمیدان وازویژگیهاوخصلتهای فردی این شخص،عدم توانائی درکنترل نمودن آلت ناسلی خود،به هنگام مواجه شدن بازنان ودختران،آقای.....بامجوزرسمی ازدفترسلطنت طلبان درآمریکاوبادریافت حقوق وحق الزحمه،زحمت بردن زنان ودختران نیازمندایرانی به منزل خود،وهمبسترشدن باآن،بیچارگان رامی کشداین فرددربین این اجتماع سرگردان وآواره،هم پول می سازد-هم نیازهای حیوانی،شهوانی خودرابرطرف می کندوهم نمایندگی ایدئولوژی شاه دوست هارایدک می کشد
 
آقای......وخانم.....:نماینده بهائیان ایرانی درترکیه:
 
این افرادبااستفاده ازقدرت بهائیان مخصوصأانجمنهای بهائی دراسرائیل،آمریکا،انگلستان،استرالیا،کاناداوحتی ترکیه،برای خوددکانی مدرن وامروزی افتتاح،وچون غلامی بی اراده،گوش به فرمان رئیس وروئسای خود،افرادمتعلق به دین شان راچون سیب زمینی وبادمجان وخیاری پوسیده یانورس جداوبراساس بت پرستی بیش ازحدوافراط یاکم بت پرستی پیروان بهائی،آنان راباچوب تشخیص مصلحت وبینش خودرانده وبه محافل مافیائی دینی درکشورهای ذکرشده معرفی وبه طرقهای مختلف،باسرمایه وپول ارسالی بهائیت،گاوهاوغازهای دیانت خودرامی چراند

آقای....-آقای ......به همراه همسرش خانم.......-نماینده مسیحیان ایرانی:

 
دربرخوردباخصلتهای فردی این افراد،ازدیدگاه آنان،مسیحیان همه گوسفندوعیسی مسیح هم شبان این گوسفندان.اگرهرفردی سیلی محکمی برصورت یک مسیحی زدفردمسیحی بایدداوطلبانه،طرف دیگرصورتش راسیلی خورکرده تااینجوری دشمن را(شرمنده اخلاقش)کندپوچی وبی هویتی این افرادتاآن حدکه دولت ترکیه بادیپورت یک اتوبوس پرازپناهنده ایرانی،که پانزده راس مسیحی گوسفندنیزدرمیان آنان بودندنه تنهادوسیلی به طرف صورت که لگدی محکم به دم کون مسیحیت زده،همه راحقیقتأچون گوسفندان زبان بسته تحویل دولت ایران دادواین افراد،خود،به زندگی گاووگوسفندی وبه حفاظت ونگهبانی ازدامداری دینی،عیسی یشان درآنکاراادامه می
دهند
آقایان:....-....-....:نمایندگان سازمان مجاهدین خلق ایران
 
شوربختانه یاخوشبختانه فرهنگ سکس بازی وشهوترانی،تنهادرنماینده سلطنت طلبان وشاه دوستهادرشورای پناهندگان خلاصه وختم نمی شود.آن نماینده بیچاره ومفلوک،شایدبدلیل کمبودهای روحی وروانی ،یابدلیل آموزشهای غلط خانوادگی اش،قدرتِ کنترل آلت تناسلی مردانه اش رانداشته ورک وپوست کنده،به هم عقیده هاوهم لباسیهای فکری اش پیشنهادهمبسترشدن می دهد،اماکمبودهای روحی وروانی نمایندگان سازمان مجاهدین خلق دراین شورافراتروپیچیده ترازآن است که بتوان براحتی درباره آن تحقیق وتحلیل یاحتی قضاوت کرد.این افرادگویاازطرف سردمداران واربابان عقیدتی،ایدئولوژیکی خود،آموزشهائی به مراتب حرفه ای تر-ماهرانه تروپیشرفته ترومدرن تردیده اندکه بادیدن آوارگان وبیچارگان ایرانی،بویژه زنان ودختران،سریعأشلوارخودراخیس می کنند....چه فرقی می کند....پایگاه نظامی اشرف باشد....منزل مسعودرجوی باشد...یاشورای پناهندگان...خدای مجاهدین،برکت بدهدبه این همه وفورنعمت....درخیس وترکردن شلواروخواباندن آتش شدیدِشهوتهای نمایندگان سازمان مجاهدین خلق،چه جائی بهترازشورای پناهندگان ودستشوئی اش....چه نعمتی پربرکت تراززنان ودختران تنهاوبی دفاع درجامعه پناهندگان...جمال خدای تان راعشق است...بنازیدبه رابط تان،خشاریاراحمدیان،که چه تیکه های نابی،برای شمادست وپامی کندکه فرهنگ سیاسی،عقیدتی تان چون امامان وپیامبرانتان،چون رهبرعقیدتی تان،تنهادرآلت تناسلی یتان خلاصله می شودوبس...
 
آقایان:ا...ف وس...خ:نمایندگان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران
(ادامه(

نیروهای مخفی درسازمان مخفی-رفیق آروین

نیروهای مخفی درسازمان مخفی-رفیق آروین

بادرودبه رفقای فدائی

به نوبه خودفرارسیدن چهل ویکمین سالگردحماسه سیاهکل راهمراه رفقای رزمنده چریکهای فدائی خلق درسازمان ،گرامی داشته وبه یاداین روزبیادماندنی،احترامات انقلابی خودرابه رفقای جانباخته فدائیان خلق،بجامی آوریم

جهت اطلاع همه اعضای سازمان مخفی ایران

گزارش اول

حدودأیکسال قبل بایورش وحشیانه وکاملاًفاشیستی نیروهای سی آی ای به منزل مسئول کمیته خارج ازکشورسازمان،مسئول این کمیته طبق تصمیم گیری بارفقای پیرامونی خود،هر۱۶عضواین کمیته راازکشورآمریکاخارج وبه صورت دووسه نفره،آنان رابه کشورهای ترکیه-آذربایجان-تاجیکستان-ترکمنستان وروسیه،اعزام ودستوراسکان واقامت درآن کشورهارامی دهد.
ازشش۶ماه قبل نیزتعدادهشت نفرازاعضای اصلی وابسته به کمیته مرکزی-بیست وهفت نفرازچریکهای مسلح وابسته به کمیته شمال-ببرهای مازندران-باپوزش خواهی ازمسئولین کمیته هااعلام کردندکه جهت رسیدگی به یک سری ازمشکلات خصوصی وانفرادی اجبارأباکمیته هاقطع رابطه وپس ازحل آن مشکلات به فعالیتهای خودادامه خواهندداد
یک ماه پس ازاین واقعه طبق اطلاع وگزارش رفیق پویان مسئول کمیته شمال،ازاعضای مرتبط با.ک.خ.ا.ک.درمازندران هم هیچ اطلاع وخبری بدست نمی آیدکه نگرانی شدیدهمه مسئولین سازمان رافرامی گیرد.دربحبوحه تحقیقات وسیع درامراین مشکل پدیدآمده درسازمان رفیق سعیدعضوکمیته مرکزی گزارش می دهدکه طبق حوادث رخ داده،به احتمال زیاد،یک سری فعالیتهای مخفی دردرون سازمان درحال انجام است که کمیته مرکزی ازآن بی خبراست
طبق گزارش رفیق توماج ازبندرترکمن،تعدادی ازاعضابه صورت مخفیانه درحال عضوگیری ازچریکهای باتجربه وآموزش دیده درسازمان بوده واین عضوگیریهاباسفرمخفیانه سه نفرازاعضای .ک.خ.ا.ک،همزمان وآنطورکه ازحوادث برمی آیدگویاقصدوهدف اجرای یک سری فعالیتهای نظامی ومسلحانه راداشته اماازسرنخ اصلی جریان وافرادی که مسئول آن هستندنمی توانیم اطلاعی بدست بیاوریم
همراه بااین حوادث،رابطه تعدادی ازاعضای ک.خ.ا.ک ومسئول این کمیته به جزرفقا:پژواگ- جاویدوبهمن،بامسئولین کمیته های مرکزی وشمال قطع می شودپس ازیک ماه قطع ارتباط،طبق پیش بینی کمیته مرکزی سازمان،بی چون وچراحوادث مهمی درحال اتفاق افتادن دردرون سازمان می باشدکه هرشخصی مسئول آن است خودسرانه وانفرادی دست به اقدام زده ورفقا:سعید-حمید-پویان-توماج ومن(آروین)،دیدگان پرازنگران خودرابه سمت مسئول.ک.خ.ا.ک رفیق البرزدوخته وارتباط باایشان هم کاری مشکل وبی ثمر.

_______________________
هفت ماه قبل

هفت ماه قبل طبق پیشنهادرفقا:بهمن-جاوید-پژواگ ورفیق خانم پروانه ومیناازکشورآلمان،باوساطت دوخانواده محترم ایرانی درشهرهامبورگ آلمان،دعوت نامه هائی برای رفیق بیژن مسئول کمیته مرکزی سازمان ومن(آروین)-جهت سفری کوتاه مدت به اروپاوکشورآلمان فرستاده شدکه تاریخ آن به پنجم ماه دسامبر۲۰۱۱ومدت ویزابرای دوماه به انجام رسید

______________________

چهارماه قبل دراوج تلاش وتکاپوبرای ایجادیک سفرامن وبی خطربرای مسئول کمیته مرکزی،به خارج ازکشور،رفیق شهاب عضوکمیته شمال ورفیق پژمان مسئول چریکهای مسلح درلرستان -رفیق آرازمسئول رفقادرتبریزهمزمان پوزش خودراازکمیته مرکزی خواسته وباکمیته مرکزی قطع رابطه کردندیک هفته بعدازاین حادثه سرانجام این حوادث هماهنگ وسرّی برای مسئول کمیته مرکزی سازمان مشخص بطوری که برای رسیدن زمان سفربه خارج ازکشور،لحظه شماری می شداسراراین حادثه به جزبرای رفیق رئیس دادگاه مخفی که رفیق بیژن برای ایشان توضیح داده بودتارسیدن به کشورآلمان،برای مابقی اعضای کمیته مرکزی وحتی برای رفیق پویان هم پوشیده وغیرقابل کشف باقی ماند.پس ازتقریبأسه ماه قطع ارتباط بامسئول ک.خ.ا.ک سرانجام دردهم نوامبر۲۰۱۱بامسئول ک.خ.ا.ک ارتباط برقراروطبق دستورمسئول کمیته مرکزی،ایشان بی چون وچرامی بایست درجلسه سازمان شرکت ودرباره کلیه حوادث وگزارش ویژه بخش اطلاعات وضداطلاعات وابسته به بخش امنیتی سازمان درموردرفیق البرز،توضیحات لازمه رابدهند
پس ازعذرخواهی رفقای نامبرده شده ازکمیته مرکزی سازمان طبق دستوردادگاه مخفی سازمان پنج نفرازماموران واعضای بخش امنیتی سازمان،به تحقیقات گسترده درباره حوادث رخ داده پرداخته که نتیجه گزارش درتاریخ پنجم آذرماه۱۳۹۰بدین صورت بدست مسئول کمیته مرکزی-ورفیق رئیس دادگاه مخفی ومن(آروین)رسید

طبق گزارش:

طبق تحقیقات انجام شده،مشخص شدکه رفیق البرزمسئول کمیته خارج،بااعزام مخفیانه دوستان خودبه داخل کشور،وبرقراری ارتباط باتعدادی ازاعضای سازمان وازطریق دوستان وآشنایان خوددراستانهای شمالی کشورباافرادِغیرعضو،افرادی که هیچگونه وابستگی تشکیلاتی به سازمان مخفی ویاکمیته های موجوددراین سازمان ندارند،می توان گفت که بطورمخفیانه وبدون اطلاع سازمان نیروی مخفی دیگری راتشکیل واین نیروهارابه بخشهای مختلف وهربخش رابه مسئولیت رفقای پیرامونی اش ویک بخش ازاین نیروراتحت مسئولیت خوددرآورده وطبق حدسیات وپیش بینیها،این نیروهای مخفی تشکیل شده قصداجرای عملیاتهای چریکی- نظامی،درسطحی گسترده ووسیع دراستانهای شمالی کشوررادارند.اماازتاریخ یاموعددقیق آن عملیاتهانمی توان گزارشی دقیق دادامااحتمال می رودکه به.......این عملیاتهااجراشود

______________________

سرانجام دیداردورفیق دیرینه(بیژن والبرز)پس ازهجده سال دوری،به ثمررسیدمسئول ک.خ.ا.ک.دراولین جلسه درباره کلیه حوادث رخ داده شده توضیحات مختص خودراداد.بخش امنیتی سازمان بادرنظرگرفتن کلیه زوایای امنیتی،تلاش خواهدکردتابامشورت بامسئول کمیته مرکزی،حقایق رابه صورت یک گزارش،به اطلاع اعضای سازمان مخفی ایران برساند

باسپاس فراوان ازهمه رفقای رزمنده چریکهای فدائی خلق
آروین-مسئول امنیتی سچفخا(س.م.ا)-تهران

بهمن ۰۸، ۱۳۹۰

نوزدهم بهمن،حماسه سیاهکل

فرارسیدن چهل و یکمین سالگردحماسه پرشکوه سیاهکل،به همه چریکهای فدائی خلقِ راستین وواقعی ایران زمین گرامی باد

بایادونام همه رفقای جان باخته درحماسه قهرمانانه سیاهکل

زنده بادکمونیسم        مرگ برامپریالیسم جهانی

تنهاراه رهائی        ره سرخ فدائی
سازمان مخفی ایران-چریکهای مسلح فدائی خلق

۳ شهر قصه

شهر قصهٔ

بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

بخش انتشاراتی وتبلیغاتی سچفخا(س.م.ا)

بادرودبه رفقای چریکهای فدائی خلق وعلاقه مندانِ سایت سازمان مخفی ایران

بخش انتشاراتی سازمان مخفی ایران بطورمرحله ای وگام به گام مطالب وگزارشات ومقالاتی راآماده وبه نوبت آنان رادرسایت درج خواهدکردمطالب مهم وجدیدوهمچنین موضوعاتی که نتوانستیم تابه حال آنان رادرج کنیم مطالبی چون:
کمیته خارج ازکشوروتیمهای چریکی تحت امراین کمیته،قصدترورهای انقلابی چه کسانی وچه اشخاصِ وابسته به حکومت نجس آخوندی راداشتندکه کمیته مرکزی سازمان با آن عملیاتهای نظامی مخالفت،ومنجربه سفرمسئول کمیته مرکزی سازمان به خارج ازکشور،جهت دیداربامسئول ک.خ.ا.ک شده،وکمیته مرکزی سازمان رفیق البرز،مسئول ک.خ.ا.ک رامتهم به نافرمانی ازقوانین مختص درون سازمانی نموده،وحتی اجرای آن عملیاتها،بدون اطلاع به کمیته مرکزی سازمان،خودسرانه وانفرادی وتک روی ک.خ.ا.ک،عنوان شد
رفیق البرز،کمیته خارج ازکشوررابه کدام سمت وسوئی سوق می دهد

گزارش مطلب تحت عنوان نیروهای مخفی دردرون سازمان،تهیه شده توسط رفیق آروین مسئول امنیتی سازمان،بزودی درسایت سازمان مخفی ایران

مطالب:
۱-نیروهای مخفی دردرون سازمان مخفی-رفیق آروین
۲-جانهای شیفته -(چریکهای فدائی چگونه زندگی ومبارزه می کنند)-رفیق خانم پروانه
۳-کمیته شمال- ببرهای مازندران
۴-فاصله گرفتن سازمان مخفی ایران ازدوگروه پژاک وچریکهای مسلح بلوچستان-رفیق پویان
۵-جنبش پیشتازفدائی،امروزتوسط چه کسانی،هدایت ورهبری می شود
۶-وضعیت وموقعیت سازمان مخفی درجامعه فعلی ایران-رفیق پژواگ
 ۷-لمپنیسم روسپیانه سلطنت طلبان ومجاهدین خلق-رفیق بهمن-مسئول دوم ک.خ.ا.ک

بهمن ۰۶، ۱۳۹۰

مازوخیستهای سیاسی خیلی خیلی روانپریشان

براستی، اینگونه مازوخیستهای سیاسی،برای چی وبرای کی اینقدر،عربده می کشند
به نظر شما،درایران آینده،بااینگونه ویروسهاومیکروبهای خطرناک سیاسی،چه بایدکرد

بهمن ۰۲، ۱۳۹۰

چریکهای فدائی خلق چگونه زندگی ومبارزه می کنند

رفیق خانم پروانه
همه رفقای البرز
______________________

درجلسات سازمانی درشهرهامبورگ،رفیق خانم پروانه دربرابرمسئول کمیته مرکزی سازمان،داستان زندگی خودراکوتاه ومختصربیان وسپس نوشته ای چندین صفحه ای رابه رفیق بیژن داد.باورمان نمی شدکه اشک رفیق بیژن،پس ازخواندن آن نوشته،درآید
پس ازاتمام جلسه طبق خواسته رفیق خانم نوشته ایشان نیزدرسایت درج خواهدشدداستان زندگی این رفیق ازسال ۱۹۹۵-۹۶میلادی ازشهرآنکارای ترکیه شروع،وازسال ۱۹۹۹تا۲۰۰۱میلادی درشهرآتن یونان ادامه وسرانجام درشهرهامبورگ آلمان (تااتمام نگارش داستان)به نتایجی می رسدکه مطالعه آن نه تنهاخالی ازلطف نیست بلکه بدلیل آنکه درکلیه حوادث،تعدادی ازاعضای سازمان واعضای (ک.خ.ا.ک)نقش داشته واسامی بسیاری ازشخصیتهاوافراددیگرکه درسازمانهاونیروهای به اصطلاح چپ وکمونیست وفدائی نشسته درخارج ازکشور وجودوحضوردارند،مطمئناًخوانندگان این داستان راباواقعیتهاوحقایق رخ داده شده آشناوهرانسان بافکروباشعوررابه پای قضاوت می نشاند
داستان زندگی رفیق خانم پروانه،تحت عنوان (چریکهای فدائی خلق چگونه زندگی ومبارزه می کنند)،بیشتردرباره سرگذشت رفیق البرزورفقای ایشان می باشد.دراین نوشته رفیق خانم حتی اسامی رفقارابااسم ونام واقعی یشان،عنوان وماباتوضیحات خود،به ایشان اعلام کردیم که اسامی واقعی رفقارامجبوریم حذف وازنام سازمانی یشان،استفاده کنیم
رفیق خانم پروانه به همراه رفیق خانم مینا،درسال ۱۹۹۷میلادی،توسط رفقای رفیق البرز،درشهرآنکاراازچنگ ماموران امنیتی دولت پلیسی -نظامی ترکیه،رهائی وازخطردیپورت به ایران نجات پیدامی کنندبه مدت دوسال درشهراستانبول،مخفیانه زندگی وباردیگرباکمک اعضای (ک.خ.ا.ک)ازکشورترکیه خارج وبه یونان می رسنددرسال ۲۰۰۱میلادی باکمک رفیق البرزویارانش،هردورفیق خانم،سرانجام به کشورآلمان می رسند
امیدآن داریم که دراسرع وقت،این داستان وسرگذشت زیباوواقعی رادرچندقسمت
درسایت درج کنیم


باردیگرترانه زیبای بچه های البرز،به رفیق البرزویاران شجاع دلش تقدیم می شود
وباسپاس فراوان ازرفقا:پروانه ومینا
پژواگ-تاجیکستان

بهمن ۰۱، ۱۳۹۰

نمونه ای ازمهمل بافی هاوچرندگوئیهای سیاسی

قافیه چون تنگ آید        فدائیان خارج نشین نیزبه جفنگ گوئی آیند

نمونه ای ازجفنگ گوئی های افرادِبیکارومفت خورودرازکِش شده درخارج ازکشور


خودبخوانیدحدیث مفصل ازاین مجمع مهمل باف
____________________________



سایت سازمان مخفی ایران سخن می گوید

پاسخ به کمیته مرکزی سازمان مخفی ایران درجلسه هامبورگ-آلمان

درجلسات مهم مسئولین رده بالای سازمان مخفی ایران(س.م.ا)درشهرهامبورگ_آلمان،باردیگربرای ساعتها،بحث درموردسایت اینترنتی وبه بخش انتشاراتی ،تبلیغاتی سچفخا(س.م.ا)به میان آورده شدکه دست اندرکاران-همکاران-یاران ومسئولین این بخش دردفاعی جانانه ازفعالیت وعملکردسایت سازمان،طی یازده سال گذشته،توضیحاتی راتحت عنوان پاسخی به کمیته مرکزی سازمان،داده واین بخش باتکمیل گزارشات آن رابه اطلاع مسئول کمیته مرکزی سازمان،رفیق بیژن وبه اطلاع عموم مردم ایران خواهدرساند
سایت تبلیغاتی (س.م.ا)بادرج گام به گام وبه نوبتِ تاریخ دریافت گزارشات-مقالات وگفتارها-همچنان چون گذشته،به فعالیت سیاسی خودادامه خواهدداداماپیش ازپاسخگوئی کلی به همه سئوالات وپرسشهابایدبگوئیم وقاطعانه اعلام می کنیم که:
درمقابل نه تنهاهمه سایتها-وبلاگها-خبرگزاریها-روزنامه هاوجرایدنه فقط فارسی زبان وایرانی،که خودرادرکثافتخانه -لجنزار-گرداب ومحیط بوگندوومشمئزکننده ای به نام(سانسوروحذف حقایق)محبوس وبه چرندگوئی هاومهمل بافی های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی،میپردازند،بلکه حتی درمقابل همه خبرگزاریهای معروف ومشهورجهان،بعنوان تنهاسایت خبری بدون سانسورومدافع حقانیت همه حق داران،شناخته شده وهرگزپای خودرادردفاع ازآزادی بیان واحترام به دموکراسی،یک قدم به عقب نگذاشت که دلیل آن هم وجودشجاعت وجراُت وجربزه وشهامت خاص سیاسی دردست اندرکاران ومسئولین سایت بوده ومی باشدکه چنین جراُت وشهامت،دروجودسایتهاویاخبرگزاریهای سیاسی دیگرِنه تنهافارسی زبان،که سایتهای خبری درجهان نیزهرگزوهرگزوهرگزنه وجودداشته ونه وجوددارد
ترس-بزدلی-دروغ-حقه بازیهاوشارلاتانیسم سیاسی-چرندگوئی ومزخرفات سیاسی،اجتماعی،فرهنگی-ومهمل بافیهای بی ارزش،ازسراپای سایتهاوخبرگزاریهای ایران وجهان چون باران باریده ومی بارددرحالیکه سایت سازمان،ازدرج گفتارهاوبیانات دوست ودشمن آگاه وناآگاه-افرادعادی ومعمولی تاروشنفکران وتحصیلکردان سیاسی،وووو.....دریغ نکردوشجاعانه وقهرمانانه،همه رابی کم وکاست،بدون حذف بیانات وحقایق،درج کردکه چنین عملکردی رابی شرم وحیاهای سیاسی دیگرتحت عنوان مسئولین ومدیران وصاحبان سایتها-خبرگزاریها-روزنامه هاوجرایدغیرودیگردرسراسرجهان(سانسورچیان بزدل وترسو)،نتوانستندونمی توانندانجام داده یاتحمل کنند

پاسخ وتوضیح کامل ازطرف بخش انتشاراتی سفخا(س.م.ا)
بزودی درسایت سازمان مخفی ایران

هنرمندگرامی:سیمابینا

بادرودهای فراوان

بادرج مجددیک درخواست وباامیدبه همیاری رفقای راستین چریکهای فدائی خلق
مدتی قبل ازطریق سایت،خبرواطلاعیه ای جهت یافتن یکی ازرفقای فدائی خلق به نام هوشنگ پورکریمی دریاکناری درج شداین خبرکه گویاازطرف یک خانواده گرامی فدائی وازطریق ایمیل سازمان،دریافت شده بوددرجلسات بین مسئولین رده بالای سازمان مخفی ایران که درشهرهامبورگ آلمان برگزارشدعنوان وبه میان بحثهاکشیده شد
جهت توضیح وتفهیم بیشتربایدبگوئیم که بدلیل دوران جوانی اکثراعضای سازمان مخفی بعنوان هواداران سچفخا،هیچکدام ازاعضاوحتی مسئولین رده بالای سازمان،نه بااین رفیق گمشده برخوردی داشتندونه متاسفانه ایشان رامی شناسنداماباتوضیحات دریافتی ازطریق ایمیل:
گویارفیق نامبرده شده،ازسال ۱۳۵۵-۵۶برای سچفخافعالیت وطبق اسنادبه جامانده ازساواک شاه خائن،عضوسچفخابوده وطبق توضیحات یکی ازبستگان خانوادگی این رفیق،بعدازپیروزی انقلاب تابه حال،هیچ اثروردونشانه ای ازاین رفیق وجودنداردکه بتوان به تحقیقاتی درامریافتن این رفیق بعمل آوردوطبق توضیحات وگزارش دریافتی،حتی اسم ونام این رفیق درلیست اسامی اعدام شدگان وجانباختگان فدائیان خلق نیزوجودندارد

طبق نتیجه گیری مسئولین سازمان مخفی

اول:یااین رفیق پس ازسالهای سال،هنوزبه زندگی مخفیانه خودادامه،ونمی خواهدکه شناسائی شده ویابااسم ونام مستعارسازمانی،به زندگی خودادامه می دهدکه ماهیچ اطلاع ونظری قاطع دراین زمینه نداریم
دوم:یااین رفیق پس ازپیروزی انقلاب،بویژه درسالهای ۱۳۵۹-۶۰ و۶۴تا۶۷توسط باندمافیائی(فدائیان اکثریت)به سرکردگی خائن معروف،فرخ نگهدار،به مزدوران جنایت کارآخوندی،معرفی ولوداده شده ویاتوسط خوداین باندجنایتکار،کشته شده است بویژه درکشتارفدائیان خلق درسالهای ۶۰و۶۷درزندانهای حکومتِ ننگین آخوندی که تنها،خائن معروف،فرخ نگهدار،ازآن جنایتها،خبرداردچراکه بابسیاری ازشکنجه گران وبازجوهادرارتباطی نزدیک وصمیمانه بوده واسامی بسیاری ازاین گونه (گمشده ها)دردست این خائن می باشد
سوم:یااین رفیق،دردرگیریهای مسلحانه درجنگهای معروف ترکمنصحرا-مازندران-کردستان-جان باخته که مسئولین وفرماندهان نظامی سچفخادرآن زمان اگرزنده هستندواگراطلاعی ازاین رفیق داشته ویادارند،بایدپاسخگوی خانواده وبازماندگان آن رفیق باشند
چهارم:ماازفرستنده ایمیل،رفیق خانم:م-ا-میخواهیم که درصورت امکان،واگرتصاویری ازآن رفیق دراختیارشان میباشدبه آدرس ایمیل سازمان،ارسال وباصلاحدیدخودشان،اگرواگرواگرخواستند،بخش اینترنتی سازمان،بادرج تصویرآن رفیق کمکی به خانواده آن رفیق درجهت یافتن یادریافت هرگونه خبروگزارشی درموردایشان،بعمل آورده باشد

باسپاس ازهمه رفقای فدائی خلق
مسئول بخش اینترنتی وتبلیغاتی سازمان مخفی ایران
رفیق کوچک شماپژواگ
تاجیکستان
آدرس ایمیل سازمان مخفی ایران(س.م.ا)

دی ۲۶، ۱۳۹۰

حکومت مزدورفیلیپین


دولتِ دیکتاتور-فاشیست ومزدورِفیلیپین این سگ زنجیری امپریالیسم جهانی

ومبارزه مسلحانه چریکهای کمونیستِ فیلیپین علیه حکومتِ فاشیستی مذهبی
_______________________
کمونیستهای اخته وبی جربزه شده ایرانی درخارج ازکشور،ازمبارزه مسلحانه کمونیستهای فیلیپین،درس بگیرند
توضیحات بیشترومفصلتردرباره حزب کمونیست فیلیپین
بزودی درسایت سازمان مخفی ایران

دی ۲۵، ۱۳۹۰

باگرمترین درودهای انقلابی



رفقای فدائی وهمه علاقه مندان سایت سازمان مخفی ایران

به دلیل سفرمسئولین رده بالای سازمان مخفی ایران،سایت سازمان نیزبرای مدتی تقریباًغیرفعال شد

باپوزش ازهمه علاقه مندان سایت،بزودی باگزارشات-اخبارومقالات تازه بازخواهیم گشت