چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران
چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

تیر ۱۶، ۱۳۹۰

دوران دانشجوئی ماچریکها

رفیق هوشنگ- عضوسازمان مخفی ایران
دوران دانشجوئی ماچریکهای فدائی خلق
دانشجوهم دانشجویان دوران ما

درسال ۱۳۷۶دررشته مهندسی صنایع دردانشگاه تهران قبول شدم.فارغ ازهمه حوادثی که باعث ارتباطم باسازمان مخفی شد،وامروزعضوی ازاین سازمانم اماخبرتکان دهنده وغم انگیزی که شنیدم یک دانشجوباپنجاه ضربه چاقویک دختربیگناه دانشجوراکشت،آنهم تنهابدلیل شکست درعشق،هرچندباوجودحکومت نجس آخوندهااین گونه جنایتهاعادی وروزمره وحتی اپیدمی شده،وافرادی درجامعه مثل این دانشجوی چاقوکِش شده،دنیای احمقانه ورویاهای آخوندی،دینی رادرزدن ضربه های چاقومی بینندوبس.
نگارنده مطالب درسال ۱۳۷۷به عنوان یک چریک فدائی خلق،قصدتشکیل یک زندگی مشترک وازدواج راداشتم .پس ازعضوشدن درسازمان،بهترین راه رایافتن یک رفیق خانم که عقایدوطرزتفکرهای جنبش پیشتازفدائی راداراباشددانستم که متاسفانه یافتن چنین موجودگرانبهائی درجامعه آن زمان ایران اگرمحال نبودوغیرممکن،اماحقیقتاًسخت ودشواربودباآنکه این موضوع حیاتی ومهم راباتعدادی ازرفقای مسئول بویژه بامسئول گروه سیاسی یمان درمیان گذاشتم،اماباورکنیدموفق نشدم یک رفیق خانم فدائی باشرایط خودپیداکنم تاآنکه بایکی ازدانشجویان خانم هم ترم خود،موضوع ازدواج راعنوان کردم.این خانم دانشجوازهمان آغازبحث،چنان رفتارهاوحرکاتی ازخودبه نمایش گذاشت که اگرهرشخص دیگری جای من بود،عطای ازدواج رابه لقایش می بخشید.بعدهامتوجه شدم که خانواده آن خانم ازخانواده های ثروتمندشهروچه بروبیاهائی دارند.
نه ازحرکات وبیانات بی ارزش وبی نتیجه این خانم،ناراحت شدم ونه اصلاًبه مغزودلم راه دادم ونه حتی کوچکترین شکایت وناله ای کردم که بخواهم عقده هاراتوی دلم انباشته،وباچاقوپنجاه ضربه،بربدن اوواردکنم که بسیاربسیارخوشحالم،خوشحالم که درجنبش همیشه قهرمان وسرافرازچریکهای فدائی خلق،چنین رفتارهای احمقانه ووحشیانه،کسی نه دیده ونه شنیده است.ومن افتخارمی کنم که عضوخانوادگی این جنبش سیاسی،اجتماعی هستم چراکه دریافتم مسئله ازدواج دوفرد(زن ومردفدائی)درجامعه ایران،ازنوعی فلسفه خاص وویژه برخورداراست،که بایدصدهاکتاب درموردآن نوشت

بگذریم

آخرین حرفم بااین خانم دانشجوی ثروتمنداین بود:....فقط امیدوارم درآینده نزدیک،همدیگررابینیم...سه ماه بعدازاین واقعه،توسط یکی ازرفقای عضوسازمان،بارفیق خانم چریک فدائی خلق (بانام سازمانی پروین)،که عضوسازمان مخفی ودانشجوی رشته پزشکی ترم دوم دانشگاه تهران،آشناواین آشنائی مابعدازفارغ التحصیلی ازدانشگاه منجربه ازدواج مقدس دوچریک فدائی خلق شدودرحال حاضرمن مهندس وتکنسین یکی ازکارخانه های صنعتی خصوصی وهمسرگرامی وفدائی اینجانب یک پزشک ماهروحرفه ای دریکی ازبیمارستانهای شمال مشغول کاروخدمت به همه هموطنان بوده وصاحب سه فرزندشیرین(دوپسرویک دختر)هستیم
روزی که به آن دخترخانم گفتم که امیدوارم درآینده همدیگررابینیم ازبدحاثه وروزگار،من وهمسرم اتفاقی این خانم رادریک مهمانی درمنزل یکی ازهمکاران پزشکِ همسرم دیدم.چشمتان روزبدنبینداول کل داستان رابه همسرم تعریف کردم.وسط داستان تعریف کردنهاناگهان همکارپزشک همسرم،درگوشه اتاق مهمانی،چنان کشیده وسیلی به گوش آن خانم نواخت وباصدائی که همه مهمانهاشنیدندگفت:...هرزه سلیته...بروپول موادروازپدرت بگیر
سعی کردم آن جومتشنج راطوری آرام کنم وخیلی مشتاق شدم تابشنوم داستان این پزشک باآن خانم چه بود.تاآنکه سرفرصت،باآقای دکترمملکتمان به گفتگونشستم.

دکترمملکت ماچنین گفت

توی دانشگاه باخانمم آشناشدم چون خانواده ام ثروتمندوخانواده خانمم ثروتمندترازما،بعدازیک ماه دوستی وآشنائی باهم صیغه راخواندیم،یک سال ازازدواجمان گذشت ومن فرزندمی خواستم اماخانمم کله شق وحرفهای بیهوده تحویلم می داد،یواش یواش احساس کردم که حالتهای فیزیکی،روحی وروانی اش هم تغییرکرده تااینکه بلاخره،خودش رالودادکه آلوده به موادمخدرشدیدشده،چندبارپدرومادرش رابرای تهیه موادتیغ زده اماالان چندروزاست که پدرومادرش هم همه چیزرافهمیده وجوابش کرده اندوحالاهم آمده بودتاازفرصت پیش آمده استفاده کندتاشایدپولی ازمن بگیردکه همان شدکه دیدید...قراره هفته دیگرطلاقش بدهم
به همسرگرامی ام که دراین گفتگوی من واین پزشک مملکت،حضورداشت گفتم،:...می بینی خانم ,این آینده هیچ حساب وکتابِ درستی که نداردبماندچقدرزودمی آد؟منوباش که می خواستم باکی ازدواج کنم
امروز،باداشتن سه فرزندشیرین ویک همسرگرامی،اولاًازترس وجودرفقای فدائی درسازمان،جرات نمی کنم به هیچکدام ازاعضای خانواده ام بگویم بالای چشمتان ابروست-دوم-خوشحالم که جزئی ازخانواده چریکهای فدائی خلق ایرانم- سوم،خوشحالم که خانواده های فدائی خلق،خوشبخت ترین،وبااخلاق ترین خانواده هادرجامعه ایران هستندوهیچ معضل کثیف اجتماعی،نمی تواندوارداین خانواده هاشود-چهارم درودبیکران به روح رفیق بیژن جزنی،که همه چریکهای فدائی خلق(چه زن چه مرد)راتربیت،آموزش،وجنبش پیشتازفدائی خلق راواردجامعه ایران کرد
شخصابه عنوان یک چریک فدائی خلق(عضوسازمان مخفی)بسیارخوشحالم که حتی یک ضربه تلنگری هم برآن خانم معتادشده بورژوازاده واردنساختم ومنتظرآینده نشستم.این هم ازآینده این وآن
ودانشجوهم دانشجویان دوران ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر