چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران
چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

اسفند ۰۷، ۱۳۸۹

ادامه طنز- رفیق پویان

بزرگداشتِ چهلمین سالگشت حماسه سیاهکل -مصاحبه بافریبرزسنجری

گزارشگرسازمان مخفی.:.آها.حالافهمیدم..پس شغل اصلی شمادرتشکیلات تون...فقط محکوم کردنِ این واون وامپریالیسم جهانیه
فریبرزسنجری:..پس چی...؟فکرکردی محکوم کردن به این آسونیهاست..؟..توخودت جرات شوداری همه رومحکوم کنی..
گ.م:..کی..؟..من....؟..اصلاًوابداً...من اصلاًنمی دونم محکوم کردن یعنی چی..
ف.س:..خوب دیگه...اگه می خوای بدونی محکوم کردن یعنی چی بایدسی۳۰دلارِکانادا،بیشترپرداخت کنی..
گ.م:..نه..نه..نه..من اگه یک دلارالکی خرج کنم محکوم که هیچ..سازمان منوترورِانقلابی می کنه...نمی خوام محکوم  کردن روشرح بدین...من می تونم سی دلاره آمریکابه شمابدم..فقط به من وخوانندگانِ گزارش توضیحِ مفصل بدین..برای اجرای مراسم،توی سالن چی میگذره...
ف.س:...سی دلارِآمریکامیدی فقط برای این...؟...نوکرتم هستم...چاکرتم هستم.....آخ جون پول کاباره امشب دراومد..

_____________________________
ادامه طنز

گزارشگرمخفی:..خوب حالابفرمائین شرح بدین

فریبرزسنجری:...ببینید...وقتی واردسالن شدین هرصندلی واسه خودش یه شماره داره...ردیف صندلی هاهم برپایه وهم براساس مقدارواندازه شعوروعقل شرکت کنندگان،..حالاشمالطف کنید،بخوانیدهوادارانِ سازمان ما...ودیدگاههایشان.نسبت به امپریالیسم جهانی ومهمترازدیدگاههایشان...هرکدام ازرفقاکه کمک مالی بیشتری کرده اندمیزوصندلی قشنگ تر،زیباترودرصف مقدم صندلی های دیگرالبته باتزئینات بیشتروبهترراهم(تصاحب)کرده ودراصل بااین ابتکارِایجاد(ناتعادل)مابین رفقای شرکت کننده(مُشت)محکمی هم بردهانِ  هوادارانِ بدبخت وبی پول وفقیروهم (مُشت)(پولادین)که این مشت مختص خودمنه..بردهان هم امپریالیسم وهم استکبارِجهانی زده می شه...
گ.م:...یعنی اینهم ازابتکاراتِ شماست...؟
ف.س:..زکی..؟..پس چی...؟مگه غیرازمن مبتکرومخترع ونابغه دیگری هم توی سازمان وجودداره

گ.م:..خوب حالاهرچی هست ...بعدچی می شه

 
ف.س:..بانشستن (متعادل هاونامتعادلها)برصندلی هایشان،کلیه معادلات چندین مجهولی سیاسی تشکیلاتی سازمان وارگانیزیشن ما،آغازبه حل شدن می شه...ابتدایک دقیقه سکوت کامل اعلام می شه وکسی حق (حرف زدن)که نداره هیچ..حق سرفه ویاعطسه کردن هم نداره...

گ.م:..یک دقیقه سکوت...؟...چرااینقدرطولانی؟
ف.س:..پس چندتا؟
گ.م:..معمولاًرسمه که ده ثانیه یاحداکثرسی ثانیه؟
ف.س:..چراده یاسی تا؟
گ.م:...پس چندتا؟
ف.س:..شصت تا
گ.م:..چراشصت تا؟
ف.س:.پس چندتا؟
گ.م:..خیلی خوب باباجون ولمون کن همان شصت تای شما...خوب توی این شصت ثانیه طولانی ،چکارمی کنین...؟
ف.س:..ببینید..دراین یک دقیقه سکوتِ کامل،ماکه روی صندلیهای جلووروبروی شرکت کنندگان،نشسته ایم به همه حضار(زُل)زده وشرکت کنندگان هم به ما(خیره)می شن...بعدازاتمام مراسم سکوت هم ماوهم شرکت کنندگان،مسیرِدیدگان رابه رفیق اشرف تغییرداده وهمگان باهم به ایشان(زُل)می زنیم ومنتظراعلام مراحل اجرای برنامه هامی مانیم...

گ.م:..خوب همین...یکی ازپرسشهای سیاسی انقلابی،اساسی وکلیدی هم همینه...چه اجباری دارین به مدتِ همون شصت تای شما،به هم خیره بشین..زُل بزنین...عطسه وسرفه نکنین...بعداز(شصت تا)همگی باهم ودریک زمان،ناگهان به رفیق اشرف (زُل)می زنین...چه سِرّی تواین کاره....؟
ف.س:..خوب بینیدرفیق...این جزواسرارِسازمان ماست...وبیست وهفت،هشت،نُه یاشایدهم الان سی ساله که مااین سِرّرادردرونِ تشکیلات
محفوظ نگه داشتیم...؟
گ.م:..سی سال شد..؟
ف.س:پس چندسال...؟
گ م.:..هیچی آقاجون..هیچی فراموش کن...؟همون شصت تای شما...خوب چه اتفاقی می افته
ف.س:..ابتدامن یک چنددقیقه ای راجع به کمکهای مالی به سازمان وعمل کردن رفقای هوادارِسازمان،به این وظیفه مبرم ومهم وبعضاًبسیاربسیارخطیروکاملاًسرنوشت ساز،توضیح وچنددقیقه هم دستورات واوامری را(صدور)میکنم وبااین رفتارِانقلابی وتشکیلاتی ام درهمان مرحله اول مُشتِ محکمی بردهان آن هوادارانِ بی پول وهمیشه فقیروهمواره بدبخت وبیچاره که درردیفهای آخرصندلیهاکه مخصوص مستضعفین هست زده ودهان مخالفانِ(کمکهای مالی وپولی) که همگی یاوه گوهستندهمان جامی بندم...
 
گ.م:..حتماًاین روش هم ازابتکاراتِ شماست...؟
ف.س:..زکی..؟..مگه غیرازمن مبتکرِدیگه ای هم توی سازمان وجودداره...؟
گ.م:...برمنکرش لعنت
ف.س:...پیش باد...درودبرتو...درودبرتورفیق ..خوب منودرک می کنی
گ.م:..خواهش می کنم قابلی نداشت..خوب بعدچی می شه
ف.س:..پس چندتا...؟
گ.م:...ای بابا...همان شصت تای شما
ف.س:..هیچی دیگه...مراسم همینجورادامهپیدامیکنه تاتموم بشه
گ.م:..الان تواین مراسم چندنفرشرکت کردن...یعنی ازبین این پنج میلیون
نفری که اینجاتشریف دارن؟
ف.س:..هیچی ...فقط هشتادنفر....که ازاین هشتادنفرهم فقط ده۱۰نفرمتعادل باورودی صددلاری ومابقی رفقا(نامتعادل)باورودی ده دلاری هستن..

گ.م:..خوب بااین اوضاع چی می شه...چه اتفاقی می افته

ف.س:..آقاجون سی دلاردادی ..همین قدرهم توضیح دادم...واسه سئوالات بیشتر،بایدبیشترخرج کنی...؟
گ.م:..اِه...اینجوری هاست...؟
ف.س:..آره دیگه...پس چندتا؟
گ.م؟...هیچی فقط یک تای دیگه...؟
ف.س:..خوب بگو..این سئوال آخری مهمون من...مجانیه
گ.م:من شنیدم چندین سال پیش درباره چریکهای مسلح فدائی مخفی،یه عربده هائی کشیدی...الان هم چندنفرازاونها،خیلی مخفیانه خودشونورسوندن واسه مراسم والان هم توی سالن نشستن..(دیدگاه)و(ابتکار)جدیدشماتنهامبتکرِسازمان رفیق اشرف دهقانی چیه....

ف.س:..راست می گی؟اومدن اینجا؟
گ.م:پس چندتا؟

ف.س:...جون خودم..باورکن درمورداونها..همینجوری ..من..دهنم گوزیدویک چیزی گفتم...ویک عده خُل ومشنگ هم ازگفته هام دفاع کردن...شمااونارومی شناسین؟


گ.م:کی هارو؟
ف.س:همونائی که توی مراسم اومدن....؟
گ.م:..آره که می شناسم....پس چندتا؟
ف.س:می تونی اسامی شونوبه من بدی
گ.م:...خرج داره
ف.س:..چقدرمی شه..؟
گ.م:..خرجش سیصددلارِآمریکابه اضافه دویست یورو
ف.س:..بیا آقاجون...این هم دلارِآمریکا...این هم یورو..اسامی روردکن بیاد
گ.م:برو..برو..بروبه مراسم زل زدنت برس
فریبرزسنجری:...زکی...؟پس چندتا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر