چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران
چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

اسفند ۰۹، ۱۳۸۹

ادامه گفتگوی تلفنی رفقا:م.ارجمندوپژواگ:

ادامه گفتگوی تلفنی رفقا:م.ارجمندوپژواگ

پ:ببینی رفیقِ من...درآن واقعه یک حادثه ای رخ دادوخوشبختانه فرجامِ ناگوارنداشت..تازه ..این فرجامِ خوش  هم باعثش دراصل هوش واستعدادونبوغ خارق العاده همه آن رفقابودکه ازیک فاجعه بزرگ جلوگیری شدباآنکه ازوجودهمدیگردرآن روزاعتراض بی خبرِبی خبربودن...تنهاچیزی هم که باعث جلوگیری ازآن فاجعه شدزبان مشترکِ شمالی ومازندرانیِ آن رفقابود...درغیراین صورت بله ..واقعاًفاجعه ای بوجودمی آمدکه جبران ناپذیربود..شایدهمان لحظه سازمان ۹نفرازاعضای خودرابادستهای خودازدست می داد
م.ا:منظورت اینه که همه آن اعضامازندرانی بودن ولی بی خبرازهمدیگه
پ:بله...کاملاًدرست حدس زدین...چون سه نفرازاعضای ک.خ.ا.ک درلوس آنجلس ازشرکت شش نفرازرفقاکه ازتگزاس ونیوجرسی به لوس آنجلس آمده بودن...کاملاًبی خبربودن...
م.ا:همه هم مسلح..؟
پ:همشون ..همشون مسلح به اسلحه کمری
م.ا:..ماجراچه جوری آغازشد..بعدبه کجارسید
 
 

 پژواگ:

اصل ماجرابادرگیری بین مسئول کمیته خارج بایکی ازسردستگانِ باندمیرحسینِ موسوی آغازشد،رفقائی که ازایالت تگزاس درآنجاحضورداشتند،اول فکرکردندکه مسئول کمیته بادونفرازیارانش،ازعوامل حکومت هستن که قصدِبه اصطلاح اغتشاش درتظاهرات رادارن...بعدازمشاجره های لفظی، چهارنفررفقای ما،به طرف مسئول کمیته می روند،بانشان دادن اسلحه کمری یشان،به مسئول کمیته اعلام می کنن که به حرفشان گوش داده وباآنهابیاید...مسئول کمیته هم به دورفیق دیگرش به زبان مازندرانی می گویدکه ...مامورانِ مخفی حکومتند...ومواظب باشین...که بااین گفته،رفقای ماازمسئول کمیته می پرسند..:مگه شماهم مازندرانی هستین...؟..مسئول می پرسد:شماخودتون کی هستین..؟...این گفتگوهاهم درست موقعی به میان میادکه چهاررفیق ماآماده استفاده ازاسلحه کمری خود،ورفقاالبروکاوه ونیمانیزدرمقابل آنان عکس العمل ودست به اسلحه خودمی برندیعنی هردوطرف به همدیگرمشکوک وآماده شلیک ودرگیری...رفیق کاوه وسط گفتگو می گوید:...البرزمواظب باش اینهاشش نفرند...دونفردیگه شون اونجاوایستادن...رفیق مسئول طرف مقابل باشنیدن(اسم البرز)یهومی پرسد...که توکدام البرزهستی..رفیق کاوه هم جواب میده:...به شمامربوط نیست..گورتونوگم کنین تاحالتونوجانیاوردیم مزدورهای کثیف...که رفیق دیگرمان درجواب میگه....:مامزدورنیستیم ..بلکه شماهامزدورین..مسئول کمیته هم میگه:..اگه مامورنیستین...بااسلحه ..اینجاچکارمی کنین...رفیق دیگرمون میگه که ازبچه های شمال وعضورببرهای مازندرانیم..مسئول کمیته هم میگه:..چطورعضورببرهای مازندرانین که من شمارونمی شناسم..یکی دیگه ازرفقاهم جواب میده:..توچکاره ای که بخوای ماهاروبشناسی..البرزهم جواب میده:..فعلاًمسئول کمیته اینجامن هستم...وهمه اعضای کمیته رومی شناسم....رفیق مسئول گروه مقابل بااین گفته البرز...(که بعداًبرای ماتعریف کرد..)...سُست شدونزدیک بودازپابیفتد...جالب این بودکه این رفیق مابه زبانِ مازندرانی به یارانش می گوید:..عجله نکنید..مثل اینکه اشتباهی رخ داده..که مسئول کمیته هم بالهجه مازندرانی باآنان گفتگومی کند...به هرحال پس ازچندپرسش وسئوال وجواب مابین دوگروه،معلوم شدکه آن رفقاازدوستانِ نزدیک رفیق شهرام واسکورتهای آن رفیق بودن...ومسئول کمیته هم ازآمدن آنان به لوس آنجلس بی خبروبی اطلاع...این بودکل ماجرادرآن روز...که مسئول کمیته هم بعدازآن حادثه بلافاصله بارفیق شهرام تماس وباعصبانیت به تمام معناایشان رابه بادِانتقادورفیق شهرام رامتهم به بی نظمی درسازمان می کند...بعدبارفیق بیژن تماس میگیردوباشرح ماجرااعلام می کندکه نزدیک بوداینجاهمدیگررابُکُشیم...هرچندکه مسئول رفقای تگزاس مسئولیت این اشتباه بزرگ رابخاطرعدم هماهنگی وعدم اطلاع دادن قبل ازسفرشان به لوس آنجلس،رابرگردن گرفت...اماحقیقتاًنزدیک بودکه ۹رفیق همدیگرراقتل عام کنند..

م.ا:..ماجرای جالبی بود
پژواگ:..خوب دیگه..بعضی مواقع ازاین اتفاقهارخ میده

م.ا:..حالاکه حرف به اینجاکشیده شد..سئوالی که برای من پیش اومده...تقریباًیک مسائلی بین کمیته خارج باکمیته مرکزی بوجودآمد...من توی جلسه سازمان شمادرتاجیکستان باسه نفرازاعضای کمیته مرکزی وقتی حرف می زدم احساس می کردم که این افرادیک دلخوریهائی ازقبل باکمیته خارج دارن...

پژواگ:...دلخوری..؟چه دلخوری

م.ا:..مثل ناراحت بودن ازشیوه کارهاورفتارهای اعضای کمیته خارج...عصبانییت ازدستِ مسئول کمیته...حتی درباره ارتباط بایک سری گروههاونیروهای سیاسی دیگرکه هیچ تناسبی بافدائیان ندارن...حتی باشیوه تبلیغاتی بخش انتشاراتی گِلِه وشکایت دارن...کمیته خارج راکمیته ای خودمحوروخودسرخطاب می کنن

پژواگ:..کی...؟..کی ناراحته؟...کی عصبانیه...؟
م.ا:...خودتون توی جلسات که بودین..عیناً..دیدین

پژواگ:..اگه منظورتون آن رفقای همیشه شاکی وهمیشه ناله کن هستش...بایدبگم که اون رفقاالان شش،هفت ساله که هی شکایت وناله میکنن..ودرمقابلشون هم ببرهای مازندران نه تنهاشکایت وناله که مثل اینکه شماخودتون هم شاهدبودین وشنیدین که چریکهای مازندران صراحتاًوعلناًگفتندکه هیچ اعتمادی به بخش سیاسی رفقادرتهران نداشته وندارن...بله ..بایدهم اون چندنفررفیق تهرانی یمان شکایت وناله کنند...چون بخش اعظم رفقای کمیته خارج راچریکهای مازندرانی تشکیل می دهن ..اکثرمسئولین این کمیته عضوکمیته سیاسی،نظامی سازمانند..

م.ا:..مثلاًکدومها...منظورم کدام مسئولین
پژواگ:...مثلِ خودِرفقاشهرام،پویان،..بهمن،شاهین،البرز،کاوه،رفیق جاوید..

م.ا:خوب بااین اوصاف یعنی قدرت طلبی درسازمان ازطرف یک بخش علیه بخش سیاسی درتهران
پژواگ:..شمااگه اسمشوقدرت طلبی می گذارین...خوب به خودتان مربوطه

م.ا:...نه دیگه به خودم یابه این وآن مربوط میشه نیست...عملکردهای کمیته خارج اینجورنشان میده

پژواگ:...اگه عملکردکمیته مدنظرشماست بایدبگم که همین کمیته طی یازده سال گذشته تابه حال مبلغ صدوبیست هزاردلاربه کمیته مرکزی فقط کمک مالی کرده...به ببرهای مازندران مبلغ دویست وپنجاه هزاردلارپول نقدفرستاده...خرج ومخارج کلیه اعضاکمیته مرکزی به خارج ازکشورراتقبل کرده....اعضای کمیته طی هشت سال گذشته باسفرهای مخفیانه به داخل کشور،به تعداداعضای واقعی سازمان افزوده...جلوی لجنپراکنی های خیلی ازیاوه گویان سیاسی ومافیائی هم درداخل هم درخارج راگرفته...بیست وپنج نفرازاعضای خودراکه طی دوسال گذشته،جانشان توی کشوربخطرافتاده بودنجات داده وهمه اونهارادرکشورهای همسایه اسکان داده...کارهائی که کمیته خارج کرد...اون سه یاچهاررفیق همیشه شاکی وهمیشه غُرزن حتی یک صدم درصداین کارهارانکردن..بله رفیق من ..اگه ناله آن رفقادرامرقدرت طلبی وخودمحوری کمیته خارج توی این زمینه هاست...پس بذارهمان قدرت طلب درسازمان نامیده بشویم....شرفش برای مابیشتراست تاهی غُروناله وشکایت کنیم...تازه این رفقاپاک فراموش کردندکه قدرت ونیروی اصلی سازمان راچریکهای مازندران تشکیل می دهندیعنی اگراین چریکهانباشند...بایدبگم که سازمان مخفی یعنی هیچ....بیست وچهارساعته ازبین میره...

م.ا:...یعنی مابقی کمیته های موجودهم هیچ

پژواگ:باقاطعیت می گویم...درنبودچریکهای مسلح مازندرانی ..مابقی کمیته هاهم یعنی هیچ ..حتی کمیته خارج ازکشور...اصلاًاینطوربگویم سازمان مخفی یعنی گسترش فعالیت کمیته شمال ومستحکم ترکردن کمیته نظامی سازمان که نوددرصدفعالیتهای کل سازمان رابردوش می کشد..

م.ا:..پس اعتراض اون رفقایتان هم به هیچ گرفته می شه
پژواگ:..به نظرمن بهتره اون رفقابی جهت والکی دادوفریادِبی ثمرراه نیاندازن...حقیقتش گوش ماهابه اینجورچیزهابدهکارنیست

م.ا:..ممنونم ازجوابتون...حالااگه ممکنه سئوالموبه شیوه کاری شماتوی بخش انتشاراتی برگردانم...پژواگ گرامی هدف اصلی بخش انتشاراتی درسایت سازمان چیه..چه اهداف وآماجی رادنبال می کنه...من هم حقیقتش موندم...سایت سازمان یک روزبه این واون فحش میده...یک روزتبلیغ این واون ومیکنه...فرداش به همان اشخاص حمله میکنه...سیاست کلّی بخش شمادربرخوردباکلّیت شرایط اجتماعی فعلی چیه

پژواگ:..اتفاقاًیکی ازشکایتهای همین چندنفررفیق همیشه شاکی ماهم دربرخوردهای متفاوت بخش انتشاراتی بابابرخوردهائیست که ازطرف دیگران بااین بخش بعمل آمده....شماخودتون ویارفقای امثال شما،اگرحوصله ووقتش رادارین..به گذشته فعالیت این بخش مجدداًیک نیم نگاهی بیاندازین...نه تنهااین بخش  که کلّیت سازمان،حتی برای یک لحظه،یک ثانیه وحتی یکبارهم پایش رادردفاعی جانانه ازاهداف جنبش پیشتازِفدائی به عقب نگذاشت...درعوض همه مدافعانِ واقعی این جنبش رابه مردم ایران معرفی،وهمه بیمارانِ روان پریشان ودیوانگان محضی که هارت وهورت زیادی بااسم ونام فدائی وچریک فدائی به زندگی نکبت بارشان ادامه می دادند ومی دهندافشاوبه همان گوشه اطاقهای (عشق وتفریح مبتذل شان)روانه کرد...بخش تبلیغاتی علاوه براینکه بابسیاری ازیاران ومبارزین راستین وآزادیخواهان واقعی ارتباط برقرارکرد..همانطورهم بامشتی بزدل وترسوولات ولمپن شده وعربده کِش بی شخصیت وپفیوزشده فدائی هم  آشناوباآنان برخوردی جدی وقاطع کرد...بامشتی احمق وک..خل ومشنگ کمونیست وسوسیالیست ومارکسیست ومائوئیست آشنا وحدومرزوحریم همه کمونیستها،مارکسیستهاوچپگرایانِ بااراده رابااین موجوداتِ پلیدوکثیف وروسپی شده ،مشخص ودراصل بخش تبلیغاتی چون دیواری بتونی وآهنی درمقابل این دوپدیده،خوب وبد،عرض اندام کرد...حتی بیشترمواقع بایداعتراف کنم بافحش...

م.ا:..یعنی برخورد،ازطریق فحش،به نظرت یکی ازخصلتهای حالامثلاًیک چریک فدائی یه...
پژواگ:..رفیق من شما مثلِ اینکه میخواهین مثلاًمچ گیری کنین
م.ا:..نه.نه.نه..اصلاً..موضوع مچ گیری نیست..
پژواگ:..پس چیه
م.ا:...منظورم نوع برخوردمسئولین سایت باهمان هم لباسی هاوهم عقیده های خودشونه..خوب وبدروهمیشه بایک چوب رونده..

پژواگ:...خوب وبد...کدوم خوب وبد....خوب ترین وبهترین وپاکترین فردفدائی وچریک فدائی موردنظرشما،همین الان ..همین الان که داریم باهم حرف می زنیم...باورکنیدهمچین خودشوکمونیست ومدافع مارکسیست معرفی می کنه..خیلی مدعیه که توی فلان حزب کمونیستی وفلان سازمان فسیل شده فدائی توی خارج،هم فعاله هم اکتیوِاکتیوهم خیلی پرشوروانقلابی وهم خیلی خیلی افشاگر...که اگه یک آدم بیسوادوبی تجربه این افرادراببینه فکرمی کنه که اینهاخدای خدایان سیاسی هستن...ولی هیچ می دونستین همین پفیوزهاصبح تاشب رابافاحشه هاوروسپی های خیابانی وتوی بارهاومشروبخوریهاورقاص خانه هاو..باورکن بیشتراوقاتشونوتوی بَنگ خانه هاوحشیش خونه های هلندوفرانسه ..می گذرونن بعدکه ارضاعِ ارضاع ونئشه ونئشه شدن بعدمی آن عربده های سیاسی می کشن..باورکنین این افرادواسه خودشون حتی فاحشه خانه های مخصوص دایرکردن....هیچ می دونستین.این افرادهیچ وقت لذت خوابیدن بایک زن فاحشه وروسپی رافدای لذت درمبارزه نمی کنن...کدوم هم لباسی ..کدوم هم عقیده...یکی مثل اون پیرخرفت شده که ازفرت پیری حتی دیگه نمی تونه..احتیاج ضروری خودشو....ببخشبد..پوزش می خوام...رفع حاجت کنه...بقول گفته یکی ازرفقا...وقتی میره دستشوئی...دوساعت طول می کشه بیادبیرون..این آقاشده خدای همین کمونیستهاوفدائی های فاحشه وروسپی پرست توی کشورهای اروپائی..نه بهترازهمه اینهاهمین اشرف دهقانی شما...هیچ می دونستین ...یااصلاًهیچ وقت ازخودتون سئوال کردین که چرا
...(ادامه).....
_________________________

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر