چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران
چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

شهریور ۲۹، ۱۳۹۱

دوسال پیش:

دونامهٌ ارسالی به کمیتهٌ مرکزی سازمان ازطرف مسئول کمیتهٌ خارج

 
_______________________
 
کمونیستهای ایرانی ،احمقهای روزگاریابزدلان زبان دراز
 
رفیق بیژن گرامی
 
:
عمرحکومت سی ودو ساله شد.طی این سی ودو سال درندگان ددمنشی که باداشتن اعتقادات دینی وایدئولوژی اسلامی،این کثیفت ترین ایدئولوژی دربین عقب مانده ترین طبقات اجتماعی،وحشی هائی که ازتفاله های آخوندوآخوندیسم تغذیه کرده ومی کنند،تاتوانستندودرتوان خودارند،کمونیستهای ایرانی رانه تنهاقلع وقمع وتارومارکه این ددمنشان،باشجاعت تمام به حیثیت وشرف وناموس کمونیستها،به طْرْقهای مختلف ،تجاوزنمودند.تجاوزبه شیوه فرهنگی وسیاسی تاتجاوزبه خواهران وزنان کمونیستها،البته طبق گفته های مدعیان سیاسی که خودرازندانی سیاسی می دانند. هرعمل ننگ آورودمنشانه ای که وحشی های دیندار،طی این سی سال گذشته ،برسرکمونیستهای ایرانی آوردندمبارکشان باد.چون این وحشی ها،دروحله اول به معنای اتحادویکپارچگی ،همکاری وهمیاری ،دفاع ازهمراهان ویارانشان بخوبی پی برده وخوب فهمیده بودندکه برای اهداف وخواسته های ایدئولوژیکی خودچه می خواهندوچه بایدبکنند.واگربه اصل قضیه درتارومارشدن کمونیستهای ایرانی ،نگاهی دقیق بیاندازیم متوجه خواهیم شدکه پیروزی وحشی های دینی علاوه برداشتن آن خصلتهاوویژگیهائی که بیان شد،(خوشبختانه)بزدل وترسوبودن کمونیستهاوکمونیست نماهای ایرانی هم خودبه طورسیستماتیکی ،بزرگترین کمک رابه وحشیهای دینی بعمل آورد. لاف زیادی زدند،گزافه گوئیهای بیش ازحدوعربده کِشیهای لات منشانه مفرط سردادند،عربده کِشی هائی که حتی یک آخوندکون برهنه ویک بسیجی وپاسداروحزب اللهی بی اصل ونسب هم این چنین عربده کِشی سیاسی ،سرنداد،...کاری به کمونیستهای سراسرجهان نداریم ،...امابابررسی تاریخ کمونیستهای عراق وافغانستان وایران ،طی بیست سال گذشته ،بی چون وچرادرخواهیم یافت که بزدل تروترسوترازکمونیستهای این سه کشور،درهیچ کجای این کره خاکی یافت نمی شود....ترسوئی وبزدلی پیشکششان،...اگربازبانگاهی موشکافانه به کلیت موضوع نگاه کنیم خواهیم فهمیدکه نسل مابایک نسل احمق وکودن وزبان نفهم روبروودرگیراست
 
اثبات:
 
برای اثبات احمق وکودن بودن کمونیستهای سه کشورنامبرده شده ،نیازی نیست که به فرمولهای سیاسی ارائه شده توسط مارکس وانگلس ولنین ومائووبیژن جزنی ومسعوداحمدزاده وپرویزپویان تکیه کنیم. که وجودوحضورطفیلی وانگل صفتانه همان کمونیستها،طی بیست سال گذشته ،نه...همین ده سال گذشته کافی ست.بی جربزه ترین قشراجتماعی درجامعه فلک زده عراق ،همان قشرکمونیستهای عراقی هستندکه که درمقابل همه نوع یورشهاوحمله های وحشیانه چه ازطرف نیروهای نظامی امپریالیستی وچه درمقابل جنایتهای وحشیانه نیروهای دینی ومذهبی،حتی به اندازه یک مورچه،جرات وشهامت دفاع ازخودرانداشته وندارند ودرحال حاضرمعلوم نیست درکجای دنیاگوربگورشده اند،درحالی که همانطورناظروشاهدیم امپریالیسم جهانی ،نیروی مسلح ونظامی خودرابه زورواردسرزمین آنان کرده وخیلی راحت وبی دغدغه نه تنهامال وثروت ملی آن کشورابه تاراج وغارت می بردکه تجاوزجنسی برحیثیت وناموس ودختران وزنان آن کشورراهم بعمل می آورد.وکمونیستهای احمق وبی عقل عراق،تنهایادگرفته اندکوله پشتی خودرابه کول گرفته وپناهنده کشورهای امپریالیستی شوند. اوضاع کمونیستهای افغانستان به مراتب بدترازکمونیستهای عراق وایران..تاآنجاکه این کمونیستها،علاوه برداشتن خصلت وماهیت بزدلی وبی شهامتی،به فریب خودپرداخته وخودگول زنی می کنند.همگان طی بیست سال گذشته شاهدوناظرجنگهای بسیاری درافغانستان بودیم وهستیم.بعدازخروج نیروهای شوروی سابق ازاین کشور،(قشنگ دقت کنید)ازهرطرف وازهرنیروئی ،ازپاکستانی ومافیای مسلمان چچن ومافیای حکومت نجس اسلامی وحرامزاده های دینی اسلامی القاعده ای, طالبان وشیعه وسنی وآدمکشان عراقی وقزاقستانی وهندی ،همگان دریک اتحادویکپارچگی ،برحیثیت وشرف وناموس کمونیستهای افغان حمله وتجاوزکردندوکشتندوقتل عام راه انداختندومی زنندومی بُرندومی برندوهرکس وناکسی دراین سرزمین هرغلطی که دلش خواست انجام می دهدجزکمونیستهاومائوئیستهای بی خایه وبی جربزه افغانی ،که به احمقانه ترین شکل ممکن عربده های کمونیستی ومائوئیستی سرمی زنند.درحالی که این رفقای بزدل وترسو،اگرکمی عاقلانه فکرکننددرخواهندیافت که هم کشورعراق وهم افغانستان درحال حاضربهترین مکان ومحل وبهترین زمانی ست که باگردآوردن کمونیستهای رزمنده ومسلح کارسازترین حمله های چریکی ونظامی رانه تنهابرعلیه دینداران ومذاهب انگل ،که علیه نیروهای نظامی امپریالیسم آغازوباخاک یکسان کردن آن سرزمینها،دنیای تازه ای پرازصلح وآرامش بناکننددرحالی که می بینیم به مانندکبک سرشان رادربرف فروکرده وهیچ غلط اضافی هم نمی کنندحتی جرات فریادزدن راهم ندارند.دوسرزمین عراق وافغانستان بهترین مکان برای گرفتن انتقام هم ازامپریالیسم جهانی وهم کشورهای استعمارگرمی باشد
 
کمونیستهای بزدل وبی جربزه ایرانی
 
وضعیت اجتماعی کمونیستهای ایرانی،صدالبته وبه مراتب بدترازکمونیستهای دوکشورنامبرده شده می باشد،ابتداطبق گفته خودکمونیستهای زندانی:،...درندگان وحشی دینی،اسلامی بعداز(تور)کردن آنان دریک چهاردیواری بتونی،تحویل سکس بازان دینی دادندوتاآنجاکه جاوتوان داشتندموردتجاوزجنسی قرارگرفتند(این داستانها ازمن نیست ،زنان زندانیان سیاسی چنین داستانهای پورنوگرافیکی وسکسولوژیکی راتعریف کرده اندمخصوصاًزنان کمونیست که فعلاًدرکشورهای خارجی مشغول لاس زدن باکمونیستهای عربده کِش می باشند)... بدبخت ترین ،بیچاره ترین ،عوضی ترین ،عقب مانده ترین ،کودن ترین وکورذهن ترین قشری که تاریخ بشریت تابه حال به چشم خوددیده است قشرکمونیست ایرانی ست که بویژه طی پانزده سال گذشته دست هرچه بیمارروانی وحیوان وحشی افسارگسیخته ای رازپشت بسته ودرنوع حرکات ورفتاروگفتارهای بی ارزش وبی بها،حتی به ملاحسنی حکومت ننگین نیزگفته اند...زکی ...؟ بیچارگی وبدبختی این جماعت شکم پرست ومراقب زیرشکم تاآن حدمشهودوواضح است که حتی برتخم تباروزن وفرزندان خودرحم نکرده وازآنان هم نمی گذرند.آنچنان درفلاکت وسیه روزی افتاده اندکه حتی نمی دانندچه می گویندوچه چیزی اززبان لجن بارشان ترشح می شود.اگرتوهینی به خرنباشدبایدگفت که خریت ذهنی وفکری آنقدرازمغز(بی مخ)وسلولهای پوسیده مغزی یشان به بیرون تراوش میکندکه حتی موبربدن لنین ومارکس وانگلس آنهم دردرون قبرشان،راست شده وبرخودتف ولعنت می فرستندکه;.. این چه غلطی بودکه مکتب مارکسیسم -لنینیسم وکمونیسم راابداکردیم .....: .,درجهان مادی ،فیزیکی وطبیعی کمونیسم،کلیه معیارهاواساسی ترین کنشهاوواکنشهاوپدیده هاوآنتی پدیده هابرپایه نه تنهااستدلالهاوتئوریهای برخاسته ازذهن وهوش ومغزانسانی استواروبناشده که براساس خلاقیتهاوابتکارات ارائه شده،دربرابرهمه کنشها-واکنشهائی راهم ارائه داده است.درفلسفه کمونیسم ،کسانی که خارج ازتئوریهاواستدلالهای علمی این فلسفه وتئوری های سیاسی ،اجتماعی قدم برمی دارند،دیگرنه کمونیست هستندونه مدافع کمونیسم بلکه یادشمن ومخالف سرسخت این فلسفه یاخودآزارومازوخیست وقت گذرانی که قصدشوخی کردن دارند. فارغ ازکلیه تئوریهاونظریاتی که مکتب کمونیسم ارائه داده است اماپاکترین وشجاع ترین فردکمونیست همان شخص یاشخصیتی ست که باارائه تئوریهاونظریات هوشمندانه ونابغه گرانه ،بابه چالش کشیدن نه فلسفه ومکتب کمونیسم که درتنگناقراردادن قشروسیعی ازکمونیستهاوکمونیست نماها،نه اینکه به یک مبارزه جهت مثلاًرسیدن به دیدگاههای لنین دست بزند،بلکه باپاره کردن تاروپودخودخواهی وغرورکاذب سیاسی،خودراازهرنوع بندوطناب بردگی وبرده منشی آزادساخته وجبهه ای مستحکم برای مبارزه ای تمام عیاربوجودبیاورد.بردگی وغلامی وکنیزی ،صفتهاوخصلتهائی ست که درمقابل آنان ,فلسفه کمونیسم ،به انسانهامی آموزدکه چگونه آنراازبین برد،درهیچکدام ازبندهاوبخشهاوقسمتهای علمی مکتب کمونیسم نوشته نشده است که یک کمونیست بایدبرده منشانه فکرکرده وکنیزمآبانه زندگی کند،که اگرکسی کلمه ای این چنینی درمکتب کمونیسم یافت ,بیایدمدعی شودتامانیزشجاعانه برگفتارهای خود،خط بطلان بکشیم.امااینکه کمونیستهاوکمونیست نماهای ایرانی ،طی دودهه گذشته, برده وکنیزوغلام وحمال شده اندکه جای خوددارد،طی این دودهه بایک دگردیسی(بخوانید زندگی دوزیستی)به افرادی مالیخولیائی ومازوخیست ..که پیشکش همان کمونیستهای بیمارروانی ...اماتبدیل شدن آنان به عربده کشهای سیاسی ولمپنهای یقه دران ضداجتماعی وانگل واروطفیلی زیستن رانه جای خودمی دانیم ونه پیش کششان میکنیم که جای خودداردبایدتاروماروقلع وقمع شان ساخت تاهیچگونه ضرروزیانی به همان پرولتاریای زحمتکش موردنظرلنین واردنشود



__________________________



نامهٌ دوم



فرخ نگهدار-علی کشتگر،چکمه لیسان وزارت نجس اطلاعات وساواک آخوندی



متاسفانه بسیاری ازفعالان سیاسی درجنبش پیشتازفدائی،دربرخوردبادوشخصیت کذائی سیاسی ،دوچکمه لیس فرهنگ کثیف دین ودین داری، فرخ نگهداروعلی کشتگر،این اولین خائنین وجنایتکاران درجنبش فدائیان خلق ،گویاراه برخوردقرتی منشانه راانتخاب ،وهرکدام ازآنان بایک سری تئوریهاونظریه هاوآسمان وریسمان بافتن ،سعی درکشاندن این دوموجودپلیدوخبیث به مباحثات سیاسی وطبق فریب خودشان ،انتقادسیاسی ازعملکرداین دوجانی پست فطرت وبی شرم وحیادرپیشینه پرواضح خائنانه آنان تلاش می کنند.
نگاهی گذرابه برخورداینگونه افرادبااین دوشخصیت پرازکثاقت ونجاست ،نشان می دهدکه همگان دریک سطرمشابه ونظیرهم تنهابه بعضی ازرفتارهاوعملکردهای نیروهائی چون حزب خائن توده وسازمان تن فروش فدائیان اکثریت به سرکردگی یک لمپن ولات اسلامی فرخ نگهدار،دربرخوردباحکومت ننگین چون:...تاُئید ازته جان ودل حکومت ننگین،...راْی دادن ومشروعیت بخشیدن به حکومت نجس دینی،...غلام وبرده خمینی شدن....،برادرجان جانی شدن باپاسدارومامورکمیته وشکنجه گروبازجوی ددمنش...،بسنده کرده امامتاسفانه وشوربختانه همان افرادمنتقد،یاجسارت صدوریک حکم قطعی راندارند،وبرای هرسطر ازنوشته های مزخرف خود،دودلارکه برای سرشان بسیاربسیارزیادیست ومن مطمئنم که آرزوی یک سِنْتِ امپریالیستی رادردل خودلهله می زنند.
سطرنویسان گدامنش ومقاله نویس ونویسنده قلم بدست همیشه دست درازبه سوی مردم،مردمی که دیگرحتی تَرِه هم برای هیچکدام ازکلمات آن نویسندگان بدبخت وبیچاره وفلک زده خْرد نمی کنند،...درنوشتارهای حتی کِسِل کننده وسردردآورخود،ازدوجانی خطرناک وآخرنامردهای سیاسی ،باعزت واحترام ،نام می برندکه پیشکش همان نویسندگان ومقاله نویسان بی جربزه وبی خ...ه وبی دل وبی جگرمردانگی ....حق هم دارند.بایداین چنین بنویسند،مگرنه آن است که هرکلمه و واژه ای که اززبان ودهان انسان جاری می شودبیانگرونشانگرشخصیت ذاتی آن انسان است؟
ذات چریکهای فدائی خلق ایران ،ازدادن فحش وبدوبیراه حتی به حیثیت وناموس بی ناموس اینگونه شخصیتهای رفیق فروش که جای خوددارد وبماند،لگدمال کردن شخصیت کاذب سیاسی اینگونه جنایتکاران،وظیفه هرچریک انقلابی ست که آن نیزبماند،اماطفره رفتن ازشناساندن حقیقت ومنش واقعی اینگونه کثافتهای خودفروش ،دیگرکارپست فطرتهائی به مراتب بدترازفرخ نگهداروعلی کشتگرمی باشد.
شایدبتوان آقای حسین زْهری رابه خاطرکوتاهی درانجام وظیفه درامرپیشبرداهداف جنبش پیشتازفدائی ،بخشید،یامی توان از آقای مهدی سامع به خاطراشتباه محسوس اش ،درامربی تجربگی سیاسی ،تشکلاتی ،از ایشان گذشت یا خانم اشرف دهقانی رابدلیل الاف کرن چریکهای فدائی،آنهم به مدت بیست وپنج سال،بخشید وعفوانقلابی داد.
درجنبش چریکهای فدائی ودردل وروح همه فدائیان راستین ،این دوخصلت وروحیه سیاسی کاملاًنهفته وجاافتاده می باشداینکه حتی می توان آقای رضاپهلوی رابدلیل جاهل وبیسوادبودن درچهارچوب مسائل سیاسی،اجتماعی،فرهنگی،بخشیدوایشان راعفونمودچراکه ،شخصی که نه سوادخواندن ونوشتن راداردوهنوزنمی داند که الف -ب - پ - ت درجهان مبارزات سیاسی چیست ؟خوب پرواضح است که وظیفه یک انقلابی سیاسی درقبال این افرادچیست؟
می توان عقرب ورطیل وماروکوسه رابدلیل آنکه اقتضای طبیعتشان این چنین است ،بخشیدوعفونمود.جرات وشهامت سیاسی بخرج می دهم ومی گویم با آنکه ازدشمنان خونی وجانی آن چهارمزدورمنتخب حکومت ننگین آخوندی،میرحسین موسوی،محموداحمدی نژاد،مهدی کروبی ،محسن رضائی ،بوده وهستم وتلاش انفرادی خودرادرسازمان چریکهابعمل آوردم تاباتشویق رفقای مسئول درسچفخا،...سربه تن آن چهارمزدورهم نباشد...،اماشهامت سیاسی ام چنین اقتضامی کندکه می توان آن چهاردشمن ددمنش رابخشیدچون،نیروی دشمن هستندواسیرمبارزان وانقلابیون آزادیخواه،ویک اسیررامی توان براساس ویژگیهاوخصلتهای انسانی عفونمودامااین دوجنایتکارخودفروش وهرجائی سیاسی راهرگزوابداً.
نویسندگان ومقاله نویسانی که برای هرسطرنوشته چاکرمنشانه خوددودلاردریافت می کنند(اگرهمان دودلاررادریافت کنند)ازسربزدلی وچاپلوس منشانه خود،بسیاردست وپا زده وباخودکلنجارمی روندتاحافظه تاریخی نسل گذشته ،وعقل وشعورسیاسی نسل فعلی راازکلیه خیانتهاوجنایتهای سه جریان ننگ آوروشرم آگین درتاریخ ایران (جریان خود فروش فدائیان اکثریت با آن حمایت واتحادش باسلطنت طلبان بی پادشاه - جریان کثیف حزب وطن فروش توده وجریان حرامزاده علی کشتگر خائن به جنبش پیشتازفدائی )دورساخته ویکجوری همه آن کثافت بازیهای خائنانه سیاسی فرهنگی ایدئولوژیکی راماست مالی کنند.
 
 
یک کلام وحرف تمام.
 
 
شخصیت پتیاره وهرزه سیاسی تحت عنوان وگ....نام فرخ نگهداروعلی کشتگر،ازاشخاصی هستندکه جهت خوش رقصی وخوش خدمتی آنهم به عنوان حمال وچاکردربارنجس ولایت فقیه بادوزوکلکهای ماهرانه واردجنبش چریکهای فدائی خلق شدندتاضربات ددمنشانه خودرابرپیکره جنبش کمونیستی ایران واردکنندکه متاسفانه آن ضربه هاراواردکردند.شخص کثیف ونجس وبوگندوی دینی،اسلامی به نام فرخ نگهدار،که هم درزمان حکومت شاه پهلوی،حیوان عربده کِش وکنیزک هرجائی ساواک وبه عنوان جاسوس نفوذی ساواک درمیان کمونیستهای زندانی ،خودرابه هرطریق ممکن به شکنجه گران وبازجویان ساواکی (تعویض)می کرد،وبدلیل آلوده شدن به این عمل،بعدازپیدایش ایدئولوژی گه نامی به نام حکومت اسلامی،بلافاصله خودراصدبرابربدترازیک فاحشه سیاسی،دراختیاربرادران زندانبان وشکنجه گروبازجوی پاسداروکمیته انقلاب اسلامی وبرادران شهوت رانش دردادستانی هاگذاشت.
نویسندگان ومقاله نویسان سطری دودلارگیر،دربرخوردبااین موجودکثیف وپست فطرت ترازهرچه آخوندودکانداردینی،فراموش کرده اندویاخودرابه کوچه علی گدای جماران می زنندکه علناًعنوان کنندویاشهامت آن راداشته باشندکه بنویسند،شخصیت هرجائی به نام فرخ نگهدار،همان شخصیت جنایتکاری ست که ازسال ۱۳۵۸تا۱۳۶۷باعث وبانی جانباختن بیش ازهشتصدچریک فدائی خلق درجنبش پیشتازفدائی ست که باآن دهان کثیف وآن دستان نجس وآن امضاهای ننگین اش همه آن رفقارابااشاره انگشت دستش به برادران گ...نام وبدترکیب امام زمانش نشان دادوهمگان رابه قتلگاه فرستاد.
سطری دودلاربگیرهایافراموش کرده اندیاحقیقتاًخریت سیاسی آنقدردرروح وروان آنان مالامال شده است که نمی خواهنداین حقیقت تاریخی وملی راقبول کنندکه موجودنجس وکثیفی به نام فرخ نگهداربرطبق وظیفه جلادی -سیاسی خود،به یکی اززیردستان فاحشه وهرجائی ،به نام اعظم خانم دستوردادکه این خانم بایدجهت کمک به برادران پاسدارش همه فدائیان رادراصفهان وتهران وشیرازوبندرعباس لودهدواین زن خواهرحجابی شده که هرشب دربزم ومحفل آخوندهاخوش می رقصید،فقط دریک اقدام فاحشه گرانه،وبه تنهائی لیست واسامی بیش ازپانصدفدائی خلق راتقدیم برادران ...ب.....خودکردکه نیمی ازآن رفقاجان خودراازدست دادند.
بله می توان نیروی دشمن رابخشیداما این دوکثافت لجن مال شده راهرگزوابدا،آنچه که این دوشخصیت بی همه چیزبرسرفدائیان خلق ایران آوردند جلادان ددمنشی چون خمینی بی پدرومادرولاجوردی توله سرراهی وخلخالی نجس نیاوردند.
داستان بزرگ دستمال بدستی علی کشتگرنیزدرامربه قتلگاه فرستادن رفقای فدائی وضربه زدن برپیکره جنبش چریکهای فدائی،دست کمی ازعروس خانم دینی فرخ نگهدارنداردکه دربیشترعمرنکبت بارخودبه فرخ نگهدارنیزگفته است زکی.....وآقاسعیدوآن باندچهارنفره اش درکمیتهٌ مرکزی سازمان،هنوزازاین فردگُه،دفاع می کنند
 
باشدکه درآینده ای نزدیک این دوموجودخبیث اسیروگرفتارچریکهای فدائی خلق شوند.
با امیدبه آن روز
البرز
8/20/2010
آمریکا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر