چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران
چریکهای مسلح فدائی خلق -سازمان مخفی ایران

آبان ۲۶، ۱۳۹۱

مطلبی ازقبل-رفیق پویان

هفت سال پیش
رفیق پویان-مسئول کمیتهٌ شمال

لازم به توضیح است که درزمان نگارش این مطلب،رفیق پویان عضوکمیتهٌ خارج ازکشورومسئول مالی سازمان مخفی ایران،درسال ۲۰۰۵میلادی،درکشورآمریکابسرمی بردند

وبلاگ عصراهانت
___________________
 
خاطرات زندانیان سیاسی :فریب ودروغی بزرگ یا(راستکی )است؟؟
 
اگرازمن سئوال کنند که مزخرفترین حرفی که در زندگی ات شنیدی یا خواندی چه بود .من متن بالا را بلافاصله به مانند تی شورت خونین احمد باطبی بالا می گیرم.نمی دانم ایا شما خوانندگان محترم هم متوجه شدید یا باید در مورد این گفته ها هم توضیح دهم .طرف زن زندانی مجاهد خیلی راحت به زندان می رود .شکنجه می شود . بهش تجاوز جنسی شده وانگاه براحتی از زندان خارج ومجددا توسط رابطین سازمان با سازمان انهم در خارج از کشور ارتباط وتماس برقرار کرده واز طریق کد رادیوئی نیز می شنود که روز اعزامش نزدیک وحتی به دو نفر از دوستانش نیز اطلاع می دهد که برای حرکت حاضر وسوار اتوبوس شده .خود را به سر مرز رسانده و مدتی را هم برای رسیدن دوستانش وقتش راتلف کرده و منتظر مانده .خودش در رفته .و دوتای دیگر از خواهر های مجاهدش معلوم نیست دستگیر شدند .لو داده شد .اصلا تصمیم به رفتن گرفته بودند یا خواب مانده بودند وگفته بودند بابا بی خیال
 
________________________________________

زندانی سیاسی به شخص وکسی گفته می شود که به دلیل داشتن یک ایدئولوژی خاص ومختص به خود در مقابل سیستم موجود حکومتی قد علم کرده وبه دلایل مختلف واز لحاظ دیدگاههای سیاسی ـ فرهنگی صدای اعتراض و فریاد مخالفت خود را سر داده و درجهت نابودی این سیستم ضد اجتماعی وضد انسانی نیز دست به فعالیت هائی در عرصه اجتماعی زده وچون کلیه عملکرد های ان بر ضد وخلاف قوانین موجود در این سیستم می باشد توسط مجریان ان قوانین و یا بدستور دست اندر کاران قلدر صفت حکومتی که حافظ ونگهبان ان سیستم می باشند(دستگیر ) ودر یک چهار دیواری به نام سلول وزندان (اسیر) می شود..

ــــــــــــــــــــــــــــ

اما انان که در برابر سیستم شکنجه گر تحمل نکرده و اراده خود را به قیمتی ارزان .شاید به ارزانی چند تا پس گردنی وسیلی و کشیده فروختند ؟ همان کسانی هستند که امروزه تازه یادشان امده است که :(ای بابا . ....کجای کار بودند و خود نمی دانستند؟؟ .....)بهمین دلیل درجهت توجیه بسیاری از عملکرد های قبلی خود در درون زندان و بویژه برای انکه از عذاب وجدان خود راحت شوند و لکه ننگی به (نام توبه ویا تواب سیاسی)رااز پیشانی (گاو سفید مانندخود )پاک کنند . یک سری جفنگیات و مزخرفاتی را در یادواره ها وخاطرات دوران زندانی بودنشان می بافند .وتازه اگر دقت کنید گویا از رفتار ها و اعمالی که مامور شکنجه گر وبازجو و زندانبان با انان تحت عنوان :(تجاوز ) انجام داده خوشحال واز ان لذت نیز برده اند.بهمین دلیل با اب و تاب اینگونه مسائل را عنوان می کنند

بسیاری ازاینگونه زندانیان حتی بی شرمی و بی خجالتی را تا بدانجا رسانده اند که در نبود شخص ثالث بویژه ان دختران جوان وزنان قهرمان :(در اینجا از همه طیفها وگروهها ونیروهای سیاسی وحتی اقلیت های مذهبی ) که بعد از مقاومت های شجاعانه در زیر شکنجه های وحشیانه ددمنشان اسلامی و بی حیثیت ها وبی ناموس ها وبی شرف های حرامزاده و نجس وکثیف اسلامی ودینی به نام بازجو ـ شکنجه گر ـ باز پرس ـ شلاق زن ـ تواب ونادم ساز حرفه ای ـ زندانبان و دربان و حمام بان وذستشوئیبان و دهها شخصپست ومقام داراز اینگونه( بان ها)...مورد تجاوز جنسی انهم بعضا گروهی ودسته جمعی از طرف بازجویان ویا پاسداران وباز جویان وشکنجه گران:( مادرج......)
(این فحش غلیط واصیل ایرانی را دادم تا ان زندانی سیاسی احمق و مبدل بهعقب ماندگی ذهنی شده برای من دیگر داستان وقصه وحدیث و چرت وپرت های اینچنینی وانچنانی نبافد که من هم (مثلا )مامور این جمهوری بی پدر ومادر وحرامزاده هستم .اقا یا خانم زندانی سیاسی متقلب .امید وارم که شیر فهم شده باشی .) ..باز هم ..(ادامه)...)
....قرار گرفتند. در اعمال چنین رفتار های ددمنشانه وحیوانی از طرف لجن ها و کثافت های اسلامی بر علیه زندانیان سیاسی بویژه دختران وزنان سر موضعی و مقاوم .هیچ شک وتردیدی نیست . بطوری که بعد از اعمال چنین رفتارهائی بلافاصله ان شیر زنان وشیردختران این مرزوبوم را اعدام نیز می کردند .وچه بسا بدترین تجاوز های جنسی بر علیه این دختران وزنان بی دفاع واسیر شده نیز در همین جمهوری کثیف زندان ها رخ داد وبه اعتقاد من در تاریخ ایران نیز هرگز این کشور اینچنین حوادثی را به چشم خود ندیده ونخواهد دید.شاید از روزی که عمرنکبت بار این رژیم بی حیثیت وبی ناموس وبی شرف اغاز شد؟ هزاران هزار دختر وزن بی گناه وبی دفاع مورد تجاوز های جنسی قرار گرفته وبلافاصله نیز اعدام شدند . اما بحث من درنفی شکنجه در زندان ها نیست .
بحث من خروج هزاران شخص وفرد از زندانهای مخوفی چون اوین و حصار وگوهر دشت وچه وچه وچه...... هست که با داشتن مهر خیانت وادم فروشی و رفیق فروشی بر پیشانی ننگین و(گاو مانند خود )که درخدمت گذاری به رژیم وگرم نگه داشتن ماشین تبلیغاتی حکومت سنگ تمام گذاشته وانچه که در نیرو وتوان خود داشت .در اختیار مامورین گذاشت ودر این بخش از مسئله نیزاز بین زنان مدعی زندانی سیاسی حتی بسیاری از انان نیز داوطلبانه جسم وتن خود را با یک توپ وتشر فلان ..(مادر ج.)..عظیم الریش ویا فلان حاج اقا و اخوند امده به زندان خود رابه زیربدن لخت شده مامور وبازجو وشکنجه گر اسلامی (انهم داوطلبانه)انداخته تا :(دقت کنید ) کتک نخورد .کابل و شلاق نخورد. قپانی اویزان نشود . تعزیر نشود. سردش نشود .گرما اذیتش نکند . (با مامان جونش بتواند تلفنی صحبت کند) .با (تفویض داوطلبانه)خود انهم به عنوان زندانی سیاسی زن بتواند.یک ملاقاتی حتی چند دقیقه ای با خانواده اش ترتیب دهد .حتی زن زندانی سیاسی (خودش) وشاید هم بدون انکه ان مامور ویا بازجوی حرامزاده بی ناموس وبی حیثیت بخواهد ویا مایل باشدلخت مادر زاد شده و به اقایان (بان ها )گفته است بفرمائید.من کاملا دراختیار شماها هستم . فقط اگر می توانید این وقت وزمان دوش گرفتن مرا یک کم کمکی بیشتر کنید...:
حقیقتش من تا انجا که خاطرات این (خود فروش های سیاسی زن ) را خوانده ودقت کرده ام یا از چنین چیزهائی صحبت کرده اند ؟ ویا برای انکه در وسط راه یک گریزی هم زده باشند وتا حدودی نیز با ابرو وحیثیت زنانه خود بازی نکرده باشند :(دیگر زندانیان سیاسی زن ) را برای نمونه ومثال می اورندیعنی کسانی که حالا دیگر زنده نیستند تا خودشان حرف بزنند ....
. احمق های روزگار . ..ای احمق های بدبخت ...ای. دیوانه های بیچاره و عقل از دست داده....
بقول یکی اززندانبانان زمان ان بی شخصیت گور بگور شده (شاه احمق وخائن ): :(شماها که .....نش را نداشتید چرا وارد این راه شدید؟ چرا ادعا کردید که مبارزه می کنید؟ ؟ داد وفریاد راه می انداختید که سیاسی هستید ؟...با ارتجاع می جنگید ...برای ازادی مبارزه می کنید ....برای که.. ؟ برای چه ...؟..برای مسئولین ورئیس و روئسای احمقی چون مسعود رجوی دیوانه یا ان مریم خانم همیشه عاشق ؟یا ان فرخ نگهدار (گی صفت) ـ یاعلی کشتگر خماری وتریاکی ؟یا ان کیانوری واحسان طبری این کمونیست های باخدا ونماز واخوند زاده ؟.برای این رضا پهلوی که دلال و واسطه و تاجر اخوند ها شده است.؟....یا برای ایدئولوژی سیاسی تان ؟ که من شک دارم می خواستیدفقط در اینمورد خود را فدای (همه ) کنید .زیرا اگر قصد وهدفتان ایستادگی در برابر تهاجم ارتجاع انهم از نوع اخوندیسم خمینی ومیراث خوارانش وحتی بقول خودتان تا دم (مرگ )یا (اعدام )یا (تیرباران )...شماها که با زیرکی خاص خودوبرای فریب خلق اینهمه داستان های وحشتناک از خودتان ساخته اید ؟ ..پس چرا زنده مانده اید وحرف می زنید وخاطراتتان را می نویسید؟شماها که در راه ایدئولوژی یتان و اهداف سیاسی تان ویا بقول خودتان ومثلا برای رهائی خلق یا همین (ازادی خودمون ) وبرای هر حادثه واتفاق وناگواری نیز حاضر واماده کرده بودید ؟ خوب پس چرا حالا (نق ) می زنید...؟
یکی می گوید : من خودم با چشمان خودم دیدم که فلان :(حاج اقا ) به فلان دختر بیش از ده بار در روز تجاوز می کرد وبا من نیز در عین تجاوز (بازی )می کرد . یا یکی دیگر می گوید : من خودم شاهد بودم که فلان حاج اقا وارد زندان شد وهر شب به فلان خانم بیچاره تجاوز می کرد .بطوری که بعد ازچند سال این زن از طرف فلان حاج اقا چند تا بچه هم زائیده است و هنوز در داخل زندان بسر می برد .
فلان زندانی را با شیاف نمی دانم فلان پتاسیم و کلسیم و منیزیوم واورانیوم غنی شده ویاهنوز فعال نشده ...بیهوشش کردند ...
شماها به زندان رفتید تا :(مبارزه سیاسی )(ایدئولوژریکی )انجام دهید ونیروهای دشمن را تا حد دریوزگی شکست دهید وظفرمندانه نیز یا کشته شوید یا پیروز وسربلند از ان خارج شوید ؟یا شیوه حرکات بدنی فلان حاج اقا با خودتان را برای ملت به ارمغان بیاورید و از انان تعریف وتمجید کنید؟؟ اول از همه وفعلا این دو موضوع را باخودتان و در نزد خودتان حل وفصل کنید ...
تا انجا که حافظه من بیاد دارد هیچکدام از زندانیان سیاسی واقعی : چه کمونیست : چه مجاهد : چه فدائی . حتی چه ان زن سلطنت طلب واقعی وچه زنان اسیر شده از اقلیت های مذهبی مختلف حتی اگر به انان تجاوز جنسی نیز شده بود یا اعدام شدند یا چنان جانانه و شجاعانه از حیثیت وابرو وشرف خود در درون زندان دفاع کردند که دشمن بی شرم وحیا و بی حیثیت و بی ناموس خود با دست خود خواهر ومادر خود را ....داد .حتی این زندانیان سیاسی مورد تجاوز قرار گرفته که بعضا ازاد نیز شدند با بیان این (واقعیت دردناک ) : (خوب گوش هایتان را باز کنید زندانیان دروغگو ومتقلب وحقه باز: دقیقا گوش کنید :) با کمک برادران و یا بستگان مرد ...در بیرون از زندان : خواهد ومادر ان بازجو ومامور شکنجه گر را برای چندمین بار ....دادند .
اما شما بی شرم وحیا های سیاسی با بیان داستان های سکسی و (تحریک امیز) و بد اموزی )برای (نسل جوان امروزی ) جز انکه نیرو وقدرت بدنی وفیزیکی وجنسی نیروهای دشمن خلق در درون زندان را به رخ خلق ستم دیده بکشید هیچ هدف دیگری نداشتید. ....جای تعجب است که بسیاری از شماها مدعی هستید که مورد تجاوز قرار گرفتید. واز طرفی هم به مانند این رفیق زن زندانی سیاسی وکمونیست ما:ادعا هم کرده اید که مادرانتان نیز همیشه به شماها می گفت که :ناخن هایتان به مانند سیخ ومیخ وچاقو وخنجر ونمی دانم دشنه و ....می باشد....؟... لابد ناخن شوهر هایتان .(اگر شوهر داشتید ویا دارید ) نیز مانند شمشیر دو دم علی یا تیزتر ازشمشیر سامورائی های ژاپنی بوده است ؟ و من تعجب می کنم که ان بازجوو شکنجه گر با دیدن اینهمه سلاح وحشتناک (وقتاله خطرناک)دردست شما باز چگونه جرات کرده وشهامت به خرج داده وبه شما حمله کرده وتجاوز ویا شکنجه می داد و حداقل کور نشد...لابد این افراد اخر ...ک......خل ها وکاه خر ها ...بودند ..؟...وفکر کنم که این خانم رویا طلوعی نیز بدلیل همین فراموش کاری ها در چهارچوب داشتن چنین سلاح های طبیعی ومادر زادی در بدنش :( اخه ادم دروغگو یک کمی هم کم حافظه است .) یهو از دهانش در امد که به من تجاوز کرده اند ؟. تا شاید یکی دلش بحالش بسوزد وایشان را با زن شجاع وقهرمان : زیبا کاظمی .یک کم کمکی وبرای چند دهم درصد لااقل (یک )مقایسه ای بکنند ؟ ومن احتمال می دهم که این خانم قبل از ایراد چنین فرمایشاتی خاطراتشما ها را خوانده بود واز خود شما ها هم حفظ تر شده بود.
در این هیچ شک وتردیدی وجود ندارد که کثافت ها و بی شخصیتها وبی ناموس ها وبی شرف هائی چون زندانبانان ـ بازجویان ـ شکنجه گران اسلامی بعد از تجاوز به زنان ودختران قهرمان زندانی واسیر بلافاصله انان را اعدام ویا کاری می کردند که طرف از لحاظ روحی وروانی دچار اختلالات عصبی شده تا نتواند چیزی را بر زبان بیاورد ؟ وشماها و امثال شماها اینطور که دیده می شود : ماشالله.. ماشالله....از رستم دستان این مرزو بوم هم قوی تر وسرحال تر وشاد ترید ؟ ....پس چرا اینجوری شد ....؟

____________
ادامه داستان زندانیان سیاسی وخاطرات شان:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

....با خودم می‌گفتم چیزی كه آن همه در باره اش شنیده بودی حالا در انتظار خودت قرار گرفته است. خودت را برایش آماده كن! هر چند نگران بودم ود لهره داشتم ولی از خودم مطمئن بودم كه عزمم برای مقاومت جزم است. بر عكس آن‌چه كه شكنجه گرها فكر می‌كردند، دیدن و شنیدن ناله و فریاد بچه هایی كه دور و برم شكنجه می‌شدند اگر چه خیلی برایم سخت و زجر آور بود ولی از مقاومتشان نیرو می‌گرفتم و در دلم آنها را تحسین و برایشان دعا می‌كردم احساس می‌كردم كه تنها نیستم چون صدها و شاید هزارها نفر از مجاهین در این جا و زندانهای دیگر زیر شكنجه هستند......
.......من ابتدا جا خوردم ، فكر كردم خواب است‌. به‌او گفتم : چرا چی آزاده‌؟ گفت : چرا این كارها را با بچه‌ها می‌كنند‌؟ مگر گناه این بچه‌ها چیه‌؟ نمی‌دانستم چه جوابی به‌او بدهم ، گریه ام گرفته بود‌. ولی دیدم او با چشمان درشتش مرا نگاه می‌كند ومنتظر جواب است‌. به‌او گفتم : نگران نباش ، همه چیز درست می‌شود‌. اوهم انگار آرام شد ، چشمهایش رابست وخوابید‌....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دقت و توجه : این قسمت را دقیقا مطالعه کنید:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چندی بعد توسط یكی از بچه‌ها توانستم كد رادیویی ام را برای صدای مجاهد بفرستم‌. از آن به‌بعد هر روز با این امید كه كدم را بشنوم ، رادیو را گوش می‌كردم‌. اولین بار كه كد رادیویی ام را از صدای مجاهد شنیدم ، دلم می‌خواست از خوشحالی فریاد بكشم‌. برایم پیام داده بود كه فردی به‌دیدنم می‌آید وبرای اعزام آماده باشم. بالاخره روزاعزام فرارسید با طیبه حیاتی وزهره جمشیدی قرار گذاشتیم كه هركدام با یك اتوبوس خودمان را به‌شهر مرزی برسانیم‌..........یكی از شیرین ترین لحظات عمرم ، لحظه‌یی بود كه بعد از سالها دوباره به‌سازمان وبه بچه‌ها رسیدم وهیچ وقت نخواهم توانست آن لحظه را با كلمات بیان كنم ، پیش خودم زمزمه می‌كردم جای شهدا خالی‌!... وجای همسفرانم ، طیبه وزهره خالی‌!.... همسفرانی كه هرگز به‌هم نرسیدیم‌. بعدها شنیدم كه طیبه وزهره بعد از دستگیری دریكی از پاسگاههای بازرسی مسیر ، به‌اوین منتقل وبعد از شكنجه‌های وحشیانه اعدام شده اند‌.

ــــــــــــــــــــــــــــ
شبی كه تقی شهرام را اعدام كردند.

 از او خواسته بودند تا براي اين كه جرمش سبك تر شود مصاحبه تلويزيوني كند و مجاهدين را بكوبد ، فقط مجاهدين را . اما او قبول نكرده بود
.....آن شب همه تب داشتيم . مثل يتيم ها چمباتمه زده بوديم . احساس ......
(تقي شهرام ازاعضاي انشعابي سازمان مجاهدين بود كه در سال 59 اعدام شد...
از او خواسته بودند تا براي اين كه جرمش سبك تر شود مصاحبه تلويزيوني كند و مجاهدين را بكوبد ، فقط مجاهدين را . اما او قبول نكرده بود و با حدود بيست نفر ديگر كه در كودتاي نوژه دست داشتند ، اعدام مي شد . ...
...(ادامه)..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
بزرگترین مشکل ما ایرانیان وبویژه افرادی که مدعی انندسیاسی بوده و از طرفی دیگر نیز وقتی وارد زندان شده وبعد ازان نیز اگر ازاد شدند تا توانستند ومی توانند خالی بندی های سیاسی راه انداختند .متاسفانه حتی بلد نیستند دروغهائی بگویند که با محیط زندان ویا در کل با علم سیاست جور در اید .
پیشاپیش وقبل از شروع به این قسمت از بحث در مورد زندانیان سیاسی و خاطرات :(کودکانه بسیاری از انان)واگر باز فرصتی شد باید بگویم که من نمونه هائی از زندانیان سیاسی را برای شما عنوان خواهم کرد.البته هم به صورت افراد اسطوره ای و هم از افراد وزندانیان مقاوم از طیف های مختلف سیاسی در همین جمهوری زندان ها که هم اینک نیز با سربلندی و سرافرازی در داخل کشور به زندگی عادی خود ادامه داده و ووزارت کثیف اطلاعات اخوندی وشکنجه گر وبازجو وتواب ساز ...باور کنید حتی خایه نمی کنند که به انها بگویند بالای چشمتان ابرو است . معذرت می خواهم که اینچنین کلماتی را بکار می برم .اما در مقابل دروغهای بافته شده در مقوله زندان وزندانی سیاسی استعمال چنین کلماتی لازم وضروری بوده و تنها راه تفهیم یک سری چیزها برای اینگونه افراد حقه باز و شیاد و دروغگویان سیاسی همین راه است . زیرا اگر با این :(احمق های سیاسی ): با زبانی نرم و لطیف حرف بزنید نه تنها :(حالی یشان )نمی شود که ناگهان اگر فرصت مناسبی نیز بدست بیاورند دمار از روزگارتان نیز در می اورند. و به صرف اینکه نیمی از رفتار ها و برخورد های انان دردرون زندان با نوعی خود فریبی و خود گول زنی مطلق همراه بود بنابر این در بیرون از زندان سعی می کنند که تمام فشار ها و عقده ها و بارهای مضاعفی که بر دوش انان (بار بندی )کردند ؟بر روی افراد بی اطلاع و بی خبر از همه چیز مخصوصا بی خبر از حوادث درون زندان با شدتی مملو از نفرت وانزجارخالی کنند چون با این گفتار هائی که اینها بعمل اوردند ؟ چنین نمایان است که چون زورشان به بازجو وشکنجه گر و تواب ساز وزندانبان نرسید سعی می کنند با دروغ ها و فریب های خود سر این نسل خالی کنند .در غیر این صورت یک زندانی سیاسی واقعی چنین چرت و پرت ها ومزخرفات ساخته وبافته از خود را تحویل نسلی نمی دهد که این نسل حتی نمی داند که زندانی سیاسی در ان سالها چه کسانی بودند و چه می خواستند و یا در کل نیروهای سیاسی که امروزه در کشور های خارجی مشغول : الواط بازی های سیاسی مختص خودهستند .انهم بعد از گذشت بیست سال. چه غلطی کرده و اصولا چه کار مثبتی را برای مردم کردندو حتی نمی دانند که این گروهها چه موجوداتی بوده وهستند. یعنی حتی به :(همان پشم گوسفند )هم بحسابشان نمی اورند.:واما در مورد دروغهای این زندانیان کلاه بردار.مخصوصا انانی که : زرت وزرت اعلام می کنند زندانی سیاسی مجاهد بودند ویا حتی بعضی ها نیز با انکه مجاهد بودند ولی در گفتارهایشان سعی می کنند که مثلا در ارئه داستانها وخیابافی های خودنقش و رل ادم بی طرف را هم بازی کنند . .خطر ناک ترین ادم ها در بازی سیاسی .
ــــــــــــــــــــــــــــــ
اولین دورغ از مجاهدین خلق فرارکرده از زندان وشکنجه و مبارزه رودررو با جمهوری ننگین وکثیف اسلامی به خارج از کشوربعد از کشته شدن تقی شهرام:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(تقي شهرام ازاعضاي انشعابي سازمان مجاهدين بود كه در سال 59 اعدام شد...)
....با حدود بيست نفر ديگر كه در كودتاي نوژه دست داشتند ....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سازمان مجاهدین خلق ایران درامر دروغگوئی وتبلیغات های فریبنده در به بیراهه کشاندن جنبش حقیقی وواقعی خلق قهرمان ایران دست تمام سانسور چیان دنیا را از پشت بشته وبه همه انان گفته است : زکی......؟
این که می گویم همه را .منظورهمه سانسورچیان در جهان وکره خاکی .بی چون وچرا وبی شک وتردید.
اولا : شهید راه ازادی :تقی شهرام از سازمان مجاهدین خلق جدا شده و انشعاب داده بود .بنابر این دیگر عضو مجاهدین خلق به حساب نمی اید .مگر انکه اقای تقی شهرام یک سازمان مجاهدین خلق دیگری را تاسیس کرده بود که ۶۰ میلیون ایرانی از ان بی اطلاعند .جز اقای مسعود رجوی و کادر های مافیائی ومرکزی این سازمان .ونویسنده این داستان کذائی.
دوما : اقای تقی شهرام در رابطه با کودتای نوژه وبه همراه بیست نفر از افسران ونظامیان شجاع دل این مرزو بوم دستگیر وهدف این کودتا نیز مبارزه ای جدی ومسلحانه با رژیم منفور اسلامی بود نه در جهت اهداف سیاسی سازمان مجاهدین خلق.
سوما : گروه نظامیان شجاع دل در ان کودتا هم از طرف حزب کثیف توده لو داده شد وهم از طرف خود اقای مسعود رجوی وهم از طرف محمد رضا شاه گم بگور شده. هر سه طیف قبل از وقوع کودتا اطلاعات محرمانه ای را به سران جمهوری کثیف اسلامی دادند .واین موضوع را خود فرماندهی این کودتا و اقای تقی شهرام نیز متوجه شدند .در درون زندان وهنگام بازجوئی ها از اقای تقی شهرام : اتفاقا این افسر دلیر ایران بارها وبارها تعدادی از زندانبانان و بازجویان را با مشت ولگد ناکوت کرده بود . هرگز در حین بازجوئی ها حتی اسمی از سازمان مجاهدین خلق بر زبان نیاورد که جای خود دارد چند تا فحش وبدوبیراه ابدار نیز تحویل رهبری این سازمان نیز داده بود.چون طرح کودتا از طرف خود مسئولین سازمان مجاهدین خلق نیز (لو )داده شده بود ومستقیما نیز بتوسط اقای مسعود رجوی.
چهارما: کسی که از یک سازمان انشعاب می کند صددرصد با بینشی خاص و دقیقا مخالف اهداف ان سازمان یا حزب رفتار کرده و در فعالیت های بعد از انشعاب سعی در افشا نمودن ان سازمان یا حزب بر می اید .بنابر این اگر رژیم از چنین فردی نیز می خواست که به مجاهدین بد وبیراه بگوید :(والله : به خدای خود مجاهدین من نیز اگر جای تقی شهرام بودم : بد وبیراه که جای خود دارد چند تا فحش ابدار هم به رژیم می دادم و هم به مسئولین مجاهدین خلق وهم بعه نویسنده ین داستان بی سروته.
پنجما : تعدادی دیگراز افسران شجاع که فقط قصد شرکت در این کودتا را داشته و تنها وتنها حمایت زبانی کرده بودندوانان نیز توسط خود سران حزب کثیف توده ـ باند نجس فدائیان اکثریت ـ و سازمان مجاهدین خلق ـ وخود مامورین ساواک شاه در وزارت کثیف اطلاعات(لو )رفتند در یکی از پایگاههای نزدیک مرز ایران وعراق معروف به (غار صخره سنگی ) ـ در دامنه کوه لک لک ـ ودرست روبروی پایگاه عراقی ها معروف به :(دو درختی ) ـ وبین پایگاه نطامی مجاهدین خلق معروف به :(تپه مجاهد ) ـ و: (کلبه عراقی ها ) یا معروف تر از همه نزدیکی میله مرزی به عنوان تبعیدیان نظامی انهم به مدت هشت سال تمام یعنی تمام دوران جنگ خانمانسوز وارتجاعی خمینی در این غار بسر بردند . بعد از اتمام جنگ نیز دیگر کسی از سرنوشت این عزیزان شجاع دل باخبر نشد .حتی تیمسار زوالت فرمانده لشکر بیست وسه نوهدو نزدیکتر از این فرمانده به این بی گناهان تاریخ : سرگرد محمد سوداگر فرمانده گردان ۷۴۵ تکاور.ونزدیکتر از این فرمانده نیز اقای بختیاری فرمانده گروهان سوم.
ششما : همه این فرماندهان تبعیدی به این دلیل به انجا تبعید شدند که همه اقای تقی شهرام را می شناختند وبسیار دوستش داشتند . همه انها این شهید راه ازادی را فردی بیباک و نترس می دانستند اما همه نیز اعلام می کردند که سران گروههای یادشده با همکاری هم وبرای کمک به جمهوری ننگین : کودتای نوژه را لو دادند زیرا ارواح عمه همه سران این گروهها ی یادشده: تعدادی از اعضای کادر مرکزی در درون این سازمانها نیزقول ووعده همکاری را نیز داده بودند . این افسران تبعیدی قاتل اقای تقی شهرام را نه جمهوری ننگین اسلامی :که سازمان مجاهدین خلق را بیشتر از همه می دانستند .تا انجا که مسئول وفرمانده این تیم تبعیدی به یکی از فرماندهان وشاگردان خود درمنطقه چنین گفت : این بیشرفها ما را به اینجا تبعید کرده اند تا توسط یکی ازاین نیروها کشته شویم : یا عراقی ها ـ یا سازمان مجاهدین خلق ـ ویا اگر قصد فرار را نیز داشته باشیم از پشت توسط تک تیراندازان سپاه مورد هدف قرار بگیریم .که چه بسا سه نفر از این افسران شجاع نیز جسارت به خرج داده و شب هنگام قصد فرار به سمت خاک عراق را داشتند اما از پشت به گلوله بسته شدند .و دو نفر دیگر نیز در روز روشن.
اما فلسفه بافی های دروغ منشانه از طرف مجاهدین خلق در مورد اقای تقی شهرام انهم در اندرباب اینکه :( آن شب تقي شهرام را مي بردند تا اعدامش كنند . از او خواسته بودند تا براي اين كه جرمش سبك تر شود مصاحبه تلويزيوني كند و مجاهدين را بكوبد ، فقط مجاهدين را . اما او قبول نكرده بود) :(دقت کنید : می گوید فقط مجاهدین را .) از یک طرف این افسر شجاع برای ابد از سازمان مافیائی مجاهدین خلق انشعاب می کند یعنی عطای این سازمان را به لقایش می بخشد وتفو گنده ای هم بر صورت سازمان می اندازد واز طرفی دیگر نیز حاضر نیست به سازمان مجاهدین خلق هم توهین کند .بابا باریکلا و احسن به شجاعت این افسر ایرانی وغیرت ومردانگی اش.که تا این حد جربزه وشهامت واخلاقی کاملا سیاسی داشت که به مجاهدین خلق حتی یک توهین نیز نکرد . چون اگر از من می شنوید بی شک وتردید شهید راه ازادی تقی شهرام نیز کاملا و بدرستی می دانست که با مشتی احمق و بی سواد و نادان طرف بوده است.وبرای انکه این احمق ها را اگاه کند در جلوی تلویزیون ظاهر نشد وفحش نداد وبا این عمل خود خواست ثابت کند که اقای مسعود رجوی : من مثل تو نامرد نیستم. اما این زندانی سیاسی نویسنده ما در مورد اقای تقی شهرام :ببینم ؟ اقای نویسنده.اصلا می دانید که تقی شهرام کی بود ؟؟
تا انجا که من اطلاع دارم اولا این افسر شجاع ایرانی در زندان به همه زندانیان سر موضعی اعتماد واحترامی خاص داشت . حتی به توابین وبریده ها هم احترام می گذاشت وبا انان مهربان بود :جز زندانیان مجاهد.مخصوصا توابان مجاهد.یعنی همین کسانی که با نوشتن انزجاز نامه از زندان ازاد وبا کمک تشکیلات : لو دهنده از کشور خارج والان هم در مورد اقای تقی شهرام :(قصه بافی) و (دورغبافی )راه انداخته تا شاید این افسر شجاع را هم به صرف اینکه زنده نیست جزو امار اعدامیان سازمانشان اضافه کرده تا از این طریق و شاید (رکورد )جنایتهای خود را دربین رقیبان سیاسی بدتر از خود بشکنند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داستانی دیگر....:
ــــــــــــــــــــــــــــ
....چندی بعد توسط یكی از بچه‌ها توانستم كد رادیویی ام را برای صدای مجاهد بفرستم‌. ....
...... بالاخره روزاعزام فرارسید با طیبه حیاتی وزهره جمشیدی قرار گذاشتیم كه هركدام با یك اتوبوس خودمان را به‌شهر مرزی برسانیم‌.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر از من سئوال کنند که مزخرفترین حرفی که در زندگی ات شنیدی یا خواندی چه بود .من متن بالا را بلافاصله به مانند تی شورت خونین احمد باطبی بالا می گیرم.نمی دانم ایا شما خوانندگان محترم هم متوجه شدید یا باید در مورد این گفته ها هم توضیح دهم .طرف زن زندانی مجاهد خیلی راحت به زندان می رود .شکنجه می شود . بهش تجاوز جنسی شده وانگاه براحتی از زندان خارج ومجددا توسط رابطین سازمان با سازمان انهم در خارج از کشور ارتباط وتماس برقرار کرده واز طریق کد رادیوئی نیز می شنود که روز اعزامش نزدیک وحتی به دو نفر از دوستانش نیز اطلاع می دهد که برای حرکت حاضر وسوار اتوبوس شده .خود را به سر مرز رسانده و مدتی را هم برای رسیدن دوستانش وقتش راتلف کرده و منتظر مانده .خودش در رفته .و دوتای دیگر از خواهر های مجاهدش معلوم نیست دستگیر شدند .لو داده شد .اصلا تصمیم به رفتن گرفته بودند یا خواب مانده بودند وگفته بودند بابا بی خیال... کی می ره این همه راه رو..اونهم تا سر مرز...یا توسط خودرابط سازمان مستقیما و مجددا به زندان رفتند چون نتوانستند پول ودستمزد قاچاقچی گری وادم پرانی به اونور اب را به رابط سازمان بپردازند ؟ ورابط سازمان نیز عصبانی شد وبا اولین تاکسی تلفنی خودش وانها را در جلوی درب زندان اوین ......هر چه بود دیر کردند ونیامدند وفردا صبح زود هم اعدام شدند و این خانم نویسنده ما هم موفق شد خود را به اونور اب :انهم راحت وبی دغدغه برساند .بیچاره : طیبه حیاتی وزهره جمشیدی...عجب دوست وخواهرمبارز ونستوه و مجاهدی داشتند ........
ــــــــــــــــــــــــــــ
شما جای من باشید به این داستان می خندید یا گریه می کنید ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر