طنز
______________
______________________
،خبرهاهمه آنجابود.
اینجاخبری نیست رفیق
اینجاخبری نیست رفیق
یک عده ازرفقای تازه بخودآمده وپشیمونِ پشیمون وبعدازسی ودوسال تازه فهمیدن که این موجودِبدبخت وبیچاره ومفلوک چه تحفه نحسی بوده واینهانمی دونستن...سی سال پیش یک عده خواستن پدرصاحاب مرده این تحفه نحس رودربیارن..امروزیک عده هنوزتوفکراین هستن که پدرِطرف رودربیارن یانه؟
سی سال پیش ماهاکه هنوزبچه بودیم به مایاددادن که طرف یک آخوندِکرواتیه...هرچی که باشه چریک که نیست ..هیچ....حتی(ف)فدائی هم نیست...امروزیه عده تازه دارن ازخودشون می پرسن...:..ای بابا..طرف اصلاُتوعمرش فدائی بوده یانه؟
بیست وهشت سال پیش همه تف لعنت ونفرین وادرارشون روبرسروهیکل طرف،پاشیدن...امروزیک عده موندن چکارکنن..چه جوری طلبشون راپس بگیرن..تف کنن ..نفرین کنن یایک ادراردرست وحسابی؟
بیست وپنج سال پیش به ماآموختندکه طرف یک مریض الاحوال وروانپریشان دیوانه دیوانه دیوانه ست...اصلاًبهش اعتمادنکنین...امروزیک عده تازه ازخوددارن می پرسن که ....ای بابا ...باچه دیوانه ای سروکارداشتندونمی دونستن...
بیست ودوسال پیش یک عده می خواستن خودشو...پدرو...پدربزگ وهفت جدوآبادش رودربیارن....امروزه یک عده هنوزتوی این سئوال موندن وباخودکلنجارمی رن که:....اصلاًطرف آدم پدرداری بوده یاهست...؟
وموندن چه جوری واصلاًکجای طرف رودربیارن؟
...نه رفیق من توخودتوناراحت نکن ...همه خبرها...آنجاست...اینجاهیچ خبری نیست جزدرآوردنِ پدرهمدیگر...همه هم دارن پدرِطرف روفعلاًدرمیارن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر