بعد از برنامه رقص رهائی که تقریبا از ساعت 10 تا 1 شب بود و جلسه تمام شد به من
گفتند که بعد از تمام شدن حوض به مقر نرفته بلکه خواهر مریم با من کار دارد و به
دفتر بروم بعد از مراجعه به دفتر مریم با گفتن این کلمه که امشب شب زفاف تو و شب
معراج تو است احساس کردم که یکباره مردم و احساس می کردم در این زمین نیستم خدایا
چه می شنوم بعد از آن مریم به من گفت قدر شناس قیمتی باش که مسعود برایت داده یا
همانند من و در سطح من و بیش از من بعد از این معراج با مسعود یکی می شوی و بار
مسئولیت به دوش می کشی و خودت را عاشق ترین می دانی ویا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی
کنی از دور خارج می شوی مثل یک سونامی و همچون جسدی می شوی در تشکیلات و روی میز ما
خواهی ماند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر